جوجو جونی همه ی اینایی که گفتی عالیه اما اوی ی ی ی ما کمی فقیر شده ایم چون هی وام گرفته ایم تا زین پس اجاره ی کمتری بپردازیم
اما باز هم وامانده ایم .
کلن من از مشکلات مالی میترسم همش در حال پس اندازم چون همسر عزیز خیلی ولخرج ان . اما جدی جدی باید از همین حالا شروع کنم . برای خونه تکونی کارگر بیارم . جو جو جان خودت کارگر خوب کاری و باسلیقه میشناسی
من اوایل ازدواج یه کارگر خیلی خوب داشتم خونه رو میسپردم بهش و وقتی بر میگشتم انگار خودم خونه رو تمییز کرده بودم همه چیز عالی بود. از ایران رفت و من موندم بی کارگر و کلن از وقتی که باردار شدم همش فکر میکنم باید پس انداز کنیم . البته متاسفانه من میپسندازم و همسر جان میخرجن
جوجو جان قرار نیس که بیست و چهار ساعته تو هتل باشم وقتی نگرانی بخت و پز و نظافت و خونه داری رو نداری روزتو با کارهای دلخواه و مفید پر میکنی
قیمت ها رو دیدم سوییت ها که مورد نظر منن خیلی خیلی گرونن .
کلن من خیلی زیاد تو زندگیمون مسئولیت امورات رو برداشتم و حالا که میخوام کمش کنم با سدی به نام توقع مواجه ام باور کنین خیلی وقتها وفتی صبح چشمام رو باز میکنم بخودم میگم دختر غمگینم ، نترس همه چیز رو بذار و فرار کن بدو و به پشت سرت نگاه نکن .
قبل از اینکه باردار شم یه مدت هر صبح میدویدم بعد ٢ ماه سریعتر شده بودم پاییز بود و دره نهج البلاغه غرق مه همیشه فکر میکردم بعد از این مه
دشت سبز و خورشید تابان فقط برای من میتابه
حالا هم وقت رانندگی دوس دارم از همت بزنم بیرون و بزنم بن جاده و گم و گور شم