سلام
اخرین پست تاپیک مال ماهها قبله
نمیدونم کسی میاد یا نه
ولی من این چند روز صفحات زیادی از تاپیک رو خوندم، دوست داشتم اینجا از تجربیاتم بنویسم، امیدوارم دوباره فعال بشه و بتونیم نقاط مثبت شخصیتیمون رو افزایش بدیم.
از امشب بگم
مهمونی دعوت بودیم
خانواده همسرم بودن.
من بخاطر مشغله های زیادم همیشه سرعتم بالاست، امشب همسرم اومد دنبالمون، همیشه سریع حاضر میشدم و پسرا رو هم سریع حاضر میکردم و میرفتیم پایین. خب این سرعت بالا باعث میشد اذیت بشم. امشب همسرم پایین بود، با ارامش حاضر شدم، علی جون خودش حاضر شد، ازش خواستم داداش کوچولوشو حاضر کنه(شلوار داداششو عوض کرد ولی لباسشو نتونست، خودم عوض کردم)(برون سپاری مسئولیتها😎😎). پسر کوچولوهام ۶ و ۲ ساله هستن).
خودم و همسرم و پسر کوچولوهام لباس خشکل و مرتب پوشیدیم(خونه پدر همسرم بود و ما خیلی میریم اونجا، ولی باز هم لباس بچه ها رو مرتب و قشنگ انتخاب کردم و با لباس راحت نرفتیم).
اونجا تو حیاط فرش پهن کرده بودن و نشسته بودن، من رفتم جایی که کنار دیوار بود و پشتی داشت نشستم( بخاطر بودن تو دل جمع وسط فرش ننشستم که تا اخر اذیت باشم، از همون کنار دیوار هم تو جمع شرکت داشتم البته در حد لزوم😁).
مادر همسرم وسط نشسته بودن و تکیه به دیوار نداشتن، پشتی که پشت خودم بود رو گذاشتم کنارم و بهشون گفتم بیان بشینن کنار دیوار و تکیه بدن چون جایی که نشستن اذیت بودن، ایشون تشکر کردن و رضایت از رفتارم رو تو چهرشون دیدم(اینم بگم که ایشون ادم خوبیه و اذیت کردن نداره)(به نظر من یه ایتم مهم تو رفتار یه خانم متشخص احترام به افراد با سن بالا هست، به نظرم احترام به اونا، برای خود ادم هم احترام میاره).
به پسر کوچولوهام کاملا حواسم بود و با محبت باهاشن رفتار کردم(البته این ویژگی رو همیشه داشتم)(به شدت به این باو دارم وقتی خودم احترام پسر کوچولوهامو حفظ میکنم و شخصیتشون رو مهم میدونم، بقیه هم همین رفتار رو با بچه هام دارن، واسه همین بالای ۹۵ درصد موارد این موضوع رو با دقت تو رفتارم میگنجونم، اون ۵ درصدم وقتی هست که خیللللی خسته م و کلا رد میدم😎😁😁😁)
سعی میکنم روزهای اینده هم بیام و از نکات ریز روزانه بنویسم، هم برای خودم بولد بشه، هم شاید بعدا خواننده های تاپیک ببینن و مسیر رو براشون روشنتر بکنه.
اگه احیانا دوستان گذرشون به این تاپیک افتاد خوشحال میشم همراه بشن تا با هم پیشرفت کنیم🌹🌹🌹🌹