خوب کدبانوگری کردم حسابی
من واسه چیدمان خونه-چیدمان وسایل پذیرایی -نوع غذا -زمان پخت -زمان سرو -لباس خودم -پسرم -نحوه برگزاری _تزیین غذام و....برنامه داشتم
دقیقا میدونستم چی میخوام چطور میخوام کی باید انجام بشه و.......
فکرم نظم داشت شلوغ پلوغ نبود
یه بلیز و دامن و صندل هم رنگ شیک خریدم با جوراب شلواری و ارایش ملایم اما شیک (کلی تمرین خط چشم و ریمل کرده بودم )
با دستبند و گوشواره هم رنگ لباسم
خودم میرفتم استقبال مهمونهام کلی بابت هدایا تشکر کردم
اروم و خونسرد بودم اما متاسفانه یه وقتهایی که همه با هم یه چیز و میپرسیدن یا یکی یه سوال رو چند مرتبه پشت هم تکرار میکرد قاطی میکردم و تند جواب میدادم
مثلا قند دون کجاست قندون رو بدین به من من باید برای یکی یک میگفتم همونجا رو میزه دوباره نفر بعد انگار نمیشنیدن
وایییییی عصبانی میشدم دیگه به نفر اخری گفتم باباجون گفتم که روییییییییییی میییییییییییییز طرف جا خورد منم خیلی از دست خودم ناراحت شدم خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
غذاهام خیلی خوشششششششششششششگل شدن و خوشمزه تزیینشونم حرففففففففف نداشت
کلی برا بچه ها برنامه داشتم تا بهشون خوش بگذره