2777
2789
عنوان

متولدین آذر 85

| مشاهده متن کامل بحث + 13140 بازدید | 45 پست
سلام دختر منم دیبا 3 آذر 85 به دنیا اومده شاغل هم هستم از7 صبح تا 4 بعدازظهر از اول شهریور امسال گذاشتمش مهد ولی بیشتر اوقات تو خواب بردمش یا اگر بیدار شده زود تو دستم خوابیده و می فهمید که می برمش چیز زیادی نمی گفت ولی مدتی که زود بیدار میشه یا تو دستم یا قبل از اینکه بغلش کنم و گریه میکنه و میگه اصلا اصلا منو مهد نبر دوست ندارم یا تو رو دوست ندارم از این قبیل حرفا چند باری که از طرف مربیش چیزی می خرم که بهش بده شاید یکخورده وابسته بشه مدتی هم که بهانه نمی کرد ولی از شب قبل میگفت و شرط می کرد که فردا مهد نبرمش البته گاهی میگفت برای مهدم اینو بذار اونو بذار ولی چند روزی دوباره شده مثل روزای اولش نمی دونم چکار کنم با هممهد هم صحبت کردم که توجه بیشتر بهش کنن دیبا اصلا دختر شیرینیه و مربی ها دوستش دارن شما چی پیشنهاد میدین ما تو شهرستان هم هستیم

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


سلام عید همه مامانای نی نی های آذر 85 مبارک. من تازه عضو شدم می خواستم لطف کنید و آدرس بهترین مهد تو سعادت آباد وگیشاو شهرک غرب رو بهم معرفی کنید من مامان یه دختر کوچولوی ناز به اسم هلیام متولد دوم آذر 85چون می خوام برم سرکار باید بزارمش مهد , خیلی برام مهمه که از نظر روحی آسیبی بهش وارد نشه , لطفاً کمکم کنید. ممنون.
طوبی جان سلام
امیدوارم پیغام من را ببینی چون از پیغامی که تو گذاشتی خیلی زمان می‌گذره. دختر من هم 2 آذر 85 به دنیا اومده. از اول مهر 88 مهد گذاشتمش . قبلاً پیش مادربزرگش بود و صبحها همیشه کلی گریه می‌کرد وقتی مهد بردمش هم همینطور بود وشبها خودش رو لوس می‌کرد و می‌گفت بابا یا مامان میشه فردا پیشت بمونم و مهد نرم. اما مسئول مهد گفت وقتی بچه این کار را می‌کنه شما برایش غش و ضعف نکنید. در عوض با مهربونی و با قاطعیت بهش بگبن من و بابا فردا باید بریم سر کار و تو هم باید بری مهد من زود میام دنبالت. وقتی هم که تو مهد می‌خواهین از بچه‌تون جدا شین و اون گریه می‌کنه هی وای نسین و نازش و بکشین سریع ازش جدا شین و زمان جدایی را کوتاه کنید . اگه دوست داشتین برای اینکه خودتون آروم بشین می‌تونین یواشکی نگاش کنین و بعد برین سر کار
من این کار رو کردم و خیلی خوب جواب داد بعد از سه سال دخترم با آرامش از من جدا می‌شد و می‌رفت مهد و هیچ وقت هم دیگه گریه نکرد.
امیدوارم جوابم را ببینی و برایت مفید باشه
خواهش می‌کنم اگه جوابمو دیدی برام پیغام بذار.
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز