2777
2789
عنوان

کمک نکردن آقایون در کار خونه

| مشاهده متن کامل بحث + 6229 بازدید | 69 پست
وای وای وای منم مثل همه شمام دیگه خسته شدم از دستش الان روی تختمون همه لباسش پرت و پلا هست اصلا یه ذره به حرفم گوش نمیده چرا اینجوری تربیتشون میکنن راستی بیتا جون شمایی که رفتی پیش مشاوره و الحمدلله شوشوت بهتر شد بگو مشاور بهت چه راهکاری گفت تا همه بچه ها استفاده کنیم

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

شوهرمنم گاهی تو شستن ظرفا کمکم میکنه اما گاهی اوقات با شلخته بازیاش دیوونهم میکنه وقتی اصلاح میکنه باقی مونده ریشاشو من باید جمع کنم، لباساشو میذاره رو مبل، گوشت گوسفند رو تکه تکه میکنه اما گوشت مرغ رو میده به من با اینکه میدونه من چه قدر از بوش بدم میاد به خاطر همین هروقت مرغ میگیریم همونجا میگم تمیزش کنن.تا پاسی از شب میشینه پای لپ تاپش اما گردگیری وجمع وجور کردنش به عهده منه، تو غذا درست کردن کمکم نمیکنه مگه این که روز اول پریودم باشه که دارم از درد میمیرم اونم یه غذای حاضری زیاد خودشو به زحمت نمیندازه اگه بازم بخوام بگم به اندازه یه طومار میشه ....
فلسفه ام این است:به من ربطی ندارد که دیگران در موردم چه میگویندو چه فکری می کنند.من خودم هستم و هرکاری را که مراشادکند وبه دیگران ضرر نرساند انجام میدهم .هیچ توقعی ندارم وهمه چیز را میپذیرم.اینگونه زندگی بسیار آسانتر میشود.
شوهر من وقتی هم من مریضم کمک نمی کنه اینقدر ظرفا انبار میشه تا فردا خوب بشم بشورم
تازه غر میزنه چرا خونه کثیفه چرا ظرفا نشسته اس؟ میگم مگه ندیدی من چقدر مریض بودم؟؟
تنها وقتی که مریض بودم و کمکم کرد زمانی بود که چند روز ویروس آنفولانزای سختی گرفته بودم و دید تا یک هفته نتونستم از جام پاشم مجبور شد ظرفا رو بشوره و سوپ درست کنه
با اجازه صاحب تاپیک من یه سوال بپرسم، قول میدم جوابم رو گرفتم، پاک کنم سوال جوابهای مربوط به اون رو: سالومه جون خوشحال میشم و لطف میکنی اگه یه کم از شیوه زندگیت و طرز رفتارت با همسرت توضیح بدی برام. من همه جا نظرات کامل شما رو با اشتیاق میمونم و همیشه از اطلاعات استفاده کردم.
چه جوری همسرت رو متوجه مسئولیتهاش میکنی؟ چه جوری تشویقش میکنی؟ چه جوری تونستی حریم خصوصی و مستقل برای خودتون ایجاد کنی؟ چه جوری همسرت رو متوجه نیازهای خودت کردی اینکه بهت توجه کنه، برات هدیه بخره، مناسبتها رو یادش نره، همراهیت کنه برا خرید و ......
منتظر شنیدت نظراتت هستم. ممنون.
باران جان شما لطف داری عزیزم ممنون
مقدار خیلی زیادی از اینها رو که گفتی در همسرم من بصورت دیفالت وجود داشت و من کاری نکردم .در واقع اولین عاملی که منو جذب همسرم کرد شخصیتش و احترامی بود که هم برای خودش و هم برای همه قائل بودوبه نظر من خیلی خیلی کمیاب بود تو این مملکت.

تا الان هم هر کی با همسرم برخوردی داشته اگر بخواد دو تا ویژگی ازش بگه حتما یکیش همونیه که به اصطلاح بهش میگیم با شخصیت

اما من از قبل از ازدواج و سنین نوجوونی هم راجع به خودم و نیاز هام خیلی مطالعه کرده بودم و بدون آگاهی نبودم.یعنی کسی نبودم که بعد ازدواج کسی بخواد منو شکل بده. خیلی از مشکلات خانمها در زندگی مشترک به این برمی گرده که زمانی خودشون هم دقت نکرده اند چه حقوق یا نیازهایی دارند. مثلا من هیچ وقت اسم کار همسرمو نمی گذارم " کمک" در کار خونه. و هیچ وقت در صحبتها هم این رو در مورد هیچ کس بکار نمی برم. کمک یعنی شما وظیفه ای داری و من بیام کمکتون کنم که البته وظیفه ام نیست و از خوبی خودمه و اگر روزی هم کمک نکردم شما حق نداری گلایه کنی.خوب از نظر من کار خونه از رفت و روب تا آشپزی تا لباس های کثیف و خرید به همه اعضای خونه بر می گرده حتی به بچه ها. الان به پسرم هم همینو القا می کنم. سینک ظرفشویی و گاز خوراک پزی مال من نیست که کسی بیاد کمکم. هر کی تو خونه می خوره و می خوابه و از مزایای خونه استفاده می کنه در برابر کارهاش هم مسئولیت داره که خونه تمیز و نظیف بمونه و غذا هم آماده بشه.

بنابراین من از قبل برای خودم دیسیپلین هایی داشتم و خدا رو شکر همسرم هم از پیشداوری ها و خرده فرهنگ های مردسالارانه سنتی در تربیت بچگیش بهره نبرده بود. شایدم این اتفاقی نبود چون من در گفتگو با خواستگارهام همیشه دنبال ریشه های تفکر جنسیتی و مرد سالارانه یا هر چی که بهش حساسیت داشتم می گشتم و شاخکهای حسی ام به این تفکرات و عقاید حساس بود و حتی از پشت ادعاهای روشنفکرانه و بسیار پست مدرن هم می تونستم تشخیصشون بدم.
در شروع زندگی هم نگذاشتم اخلاق های خوب همسرم خراب بشه و وقتی بی مقدمه شروع به گردگیری یا جاروی خونه می کرد طوری رفتار نمی کردم که فکر کنه شق القمره. بلکه از نظرم خیلی عادی بود که با هم به خونه برسیم یا اینکه من برم آشپزخونه یه غذای عالی درست کنم در این حین هم همسرم خونه رو بکنه دسته گل. یا من با بچه نوزاد مشغول باشم ( یکی بزنم تو سر خودم یکی بزنم تو سر بچه!) و ایشون بقیه کارها رو تند و تند سامون بده.

یا اینکه بعد یه شب بدخوابی بخاطر بچه همسرم با بچه برن یه اتاق بخوابن و من تنها تو اتاق خواب خودمون با یک شب خواب راحت ریکاوری کنم.( البته بچه من اون زمان دیگه شیر خشکی شده بود)
اینم من تو زندگی همه و خودم دیدم. توان زنها محدوده و کارهای خونه بعضی واقعا سنگینه. من دوست ندارم سلامتی گردن و کمر و دستمو مثل خیلی خانمها از دست بدم اگه من سالم و سر پا بمونم و نیازی به دکتر و دوا پیدا نکنم به نفع همسر و بچه ام هم هست مگه نه؟ تا اینکه هر روز از درد دست و پا ناله کنم. اینو همسرم هم می دونه که زنش وقتی خسته نیست شاداب تر و آراسته تره
کلام آخر اینکه من تا الان به همسرم حتی در اوج عصبانیت هم یه کلمه حتی بدون احترام نگفتم و خودشم می دونه احترامش پیش من بخاطر همین کارها و شخصیتشه.من خیلی احترامشو پیش همه و در خلوت خودمون نگه میدارم.

البته می دونم اینها رو همه تون خودتون می دونید چیزی قابل عرض ندارم که افراد فهمیده ای مثل شما خودشون ندونند.موفق باشید عزیزم
زندگی زیباست ای زیبا پسند ....
سالومه جون ازت ممنونم برام وقت گذاشتی و جواب سوالم رو دادی.

آفرین، هزار آفرین. من واقعا بهت تبریک میگم. کمتر کسی مثل شما دانا، انسان شناس، اهل مطالعه و در یک کلام خوش فکر پیدا بشه. من نکات شما رو برای خودم save میکنم . عالی گفتی. بازم ممنون.

من از صحبتهای شما، متوجه شدم من خودم خیلی ایراد دارم. مطالعات و دقت شما رو در زندگی قبل از ازدواجتون، نداشتم و تازه بعد از ازدواجم بود که چون با یه سری مسائل روبرو شدم، تازه فهمیدم که من حتی خودم رو هم خوب نمیشناختم و نمیشناسم. من جدا بعد از ازدواجم بود که با یک سری نیازهای خودم آشنا شدم که چون دقت کردم دیدم فقط خاص خودم نیست و تقریبا در همه خانومها دیده میشه ومن اگه قبل از ازدواجم دقت میکردم، متوجه اونا میشدم و در نتیجه در انتخاب همسرم، به این نکات توجه میکردم.

من از مطالبی که شما گفتی، کلی نکته یاد گرفتم و متوجه خیلی از اشتباهات خودم شدم: مثل اینکه منم دقیقا مثل شما فکر نمیکنم که کار خونه فقط وظیفه خانوم هست، ولی طرز بیان و رفتار من با همسرم، اینو به اون زیبائی که شما در زندگیتون جا انداختی، من بیانش نکردم و در نتیجه رعایت نمیشه.

حالا سوال من اینه سالومه جون، به نظر شما من از چه راهی و توجه به چه جور نکاتی میتونم اشتباهاتم رو جبران کنم و کمک کنم به بهبود روابط خودم با همسرم؟ البته خدا رو شکر مشکل حادی در زندگی ما نیست. ولی چون علامت سوال های زیادی در ذهن خودم هست و خیلیهاش رو به همسرم هم نگفتم (چون طرز بیانم درست نیست و از ترس اینکه شرایط رو بد کنم، عنوانشون نکردم)، دلم میخواد بتونم به جواب درست و منطقی بهشون برسم.

من برای اینکه شما بهتر بتونی راهنمائیم کنی(اگه وقت بذاری و این لطف رو بکنی، تا عمر دارم، دعات میکنم)، جنبه های مختلف زندگی مشترک رو میگم که علامت سوالعای من میشه در واقع، شما بهم بگو چه کتابی یا چه روانشناسی رجوع کنم که بتونم جواب سوالهام رو بگیرم و اشتباهاتم رو جبران کنم یا به حداقل برسونم:
روابط عاطفی و زناشوئی، مسائل مالی و اقتصادی، مسئولیت های هر یک از طرفین در زندگی مشترک(بیرون از خونه و توی خونه)، روابط با خونواده همسر (چه زن چه مرد)، تفریح و مسافرت و...

ممنونم ازت اگه راهمائی کنی.
به نظر من همسر سالومه جون خودش پیش زمینه اش خوب بوده . حرفهای سالومه حون کاملاً درست و منطقی هستند اما.شاید بعضی مردها اگر هزار بار به خاطر کاری ازشون تشکر نکنیدو فکر نکنن شق القمر کرده اند دیگه دست به سیاه سفید هم نزنند
shimshim جون درست میگن سالومه جون شوهرتون خودجوش بوده توی این زمینه
شوهر من بهم میگه وظیفه اصلی و اول تو کار کردن توی خونه است و شغلت (که از صبح تا عصر باید برم) کار دومته
و اگه من به تو کمکی کردم این لطفه منه و وظیفه من نیست
سالومه جون اگه شوهر شما این تفکرو داشت چکار میکردی؟ من بارها راجع به این قضیه صحبت کردم و به نتیجه ای نرسیدم
باران جون خجالتم ندید.البته آگاهی قبلی نسبت به خواسته های خود آدم باعث میشه آدم تو انتخاب همسر دقت کنه و بقول شیم شیم کسی رو انتخاب کنه که پیش زمینه داشته باشه. اما در یک کلام من فکر می کنم اگه آدم در مورد خواسته اش مطالعه کنه و از هر جنبه بهش بپردازه و در اعماق فکرش به حقانیتش برسه ، خودبخود و بدون اینکه حرف خاصی بزنه کم کم روش زندگیش تغییر می کنه و چیزی که بهش باور واقعی داشته باشی ( یعنی ته دل خودت تردیدو شک نداشته باشی) ، بقیه هم باورش می کنند و کم کم همون حق رو برات قائل میشند.بدون اینکه برای حقت صداتو بلند کرده باشی. این در واقع تغییر عقاید و تفکر حاکم بر خانواده است که به تدریج انجام میشه.
من واقعا ذبه این معتقدم که وقتی تغییر کنی بقیه هم در برابرت تغییر می کنند. ضمنا ابدا به دعوا و مجادله و حتی غر برای رسیدن به چیزی که می خوام اعتقاد ندارم. رمزش اینه که آدم کوتاه نیاد ولی دنبال موفقیت آنی و کوتاه مدت هم نباشه.
بازم تاکید می کنم اگر کسی واقعا در توی دلش جایی که با کسی رو درواسی نداره فکر می کنه این کارهای خونه کار مرد نیست نمی تونه تفکر کسی رو تغییر بده
زندگی زیباست ای زیبا پسند ....
نی نی پانی من با چنین مردی ازدواج نمی کردم ، تو بررسی های قبل از ازدواجم این چیزها برام خیلی مهم بود و از یه فرسخی افکار مردسالارانه مردها رو بو می کشیدم و به عبارتش بهش حساس بودم. حتی مردی که اونو قایم می کردئ یا ادعا می کرد تغییر عقیده داده من متوجه می شدم
زندگی زیباست ای زیبا پسند ....
همسر من بیشتر وقتها خیلی خسته از سر کار میاد خب البته من هم خسته هستم اما از اون زودتر می رسم و تا اون میاد همه کارها را انجام داده ام .. خودم گاهی دلم نمیاد ازش کار زیادی بخوام. اما گاهی هم کارهایی را که بهش مربوط باشه باید چندین بار بگم تا انجام بده. خوشبختانه اگر حالم خوب نباشه و مخصوصاً تو مهمونیها خیلی کمک می کنه. مخصوصاٌ جلوی مهمونا.گاهی هم به سرحال باشه ظرفها را میشوره یا پیشنهاد درست کردن غذا هم میده . که البته انگشت شماره. مرغ و گوشت و ماهی هم از اول مال ایشون بوده. و بردن آشغالها.
همیشه هم میگه مادرش در دوران مجردی بهش همه کار یاد داده که بعدا عروسش کم کاری را از اون نبینه. .و مطمئنم همه چیز هم بلده و اگر کار بکنه خیلی خوب انجام می ده اما به نظرم ذاتاً تنبلی در ذات مردهاست و مثل ما خانمها وسواس و دلشوره ندارند در مورد مرتب بودن خونه. مثلاً اگر یه لنگه جوراب افتاده باشه زمین و من یک هفته تحمل کنم و چیزی نگم و دست به اون نزنم آقای خونه هم نمی زنه. انگار اصلاً اون را نمی بینه. حتماً من باید برش دارم یا بهش بگم برش داره.
میگه من نمی بینم تو به من هر کار داری بگو. من هم خسته می شم خب از صبح باید شروع کنم.اینها چند نمونه کوچک. :" بعد از صبحانه پنیر را بگذار تو یخچال. نون را بگذار تو کیسه. و گرنه تا شب خراب میشه........لباسی که از تنت در میاری مچاله ننداز رو صندلی چروک میشه ( متنفرم از اتوی لباس مردونه) ...میخوای از حموم بیای حوله را آماده بگذار دم حمام.....از حمام میای کف حمام آب بریز...لباسهای شسته ات را جمع کن ( گوله شوت نکن تو کمد) ....از شب قبل بگو فردا چی می خوای بپوشی که من دم رفتن هول هولی لباس اتو نزنم....6 کیلو کاغذ و کارت ویزیت که ریخته رو میز مربوط به شماست لطفاً مرتب کن....قبض ها را پرداخت کردم میشه زحمت بکشی بگذاری تو پوشه ای که جدا گذاشتم ....وسایلت را شب قبل آماده کن که دم رفتن در به در دنبال موبایلت نگردیم ( و من از سرویس جا بمونم) ......" و و

یه کار را خیلی خوب انجام میداد از روز اول زندگیمون اون هم آب دادن گلدون ها بود که کلاً بعد از از بین رفتن و گندیدن و سرازیر شدن سیلاب زیر گلدانها این کار کلاً از ایشون گرفته شد..
ناگفته نمونه البته همسر مهربون و خوب و مودبی دارم . اصلاً کاری به کارم نداره و بسیار مودب است. شاید یک صدم چیزهایی که من به اون می گم اگه یکی به من می گفت روزی صد بار جیغم می رفت هوا...
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

علایم معتادی

mmmr | 24 ثانیه پیش

پوستت

khatounmf | 25 ثانیه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز