2777
2789
عنوان

کمک نکردن آقایون در کار خونه

| مشاهده متن کامل بحث + 6229 بازدید | 69 پست
راحیل جون شوهرم از اول مخالف سر کار رفتن من نبود . بعد از بچه دارشدنم مخالفت کرد. اون موقع هم که بچه نداشتیم کمک نمی کرد اما اون زمان کمتر بهم فشار می اومد چون بچه نبود و خونمون کوچیک بود. اما الان فکرشو کنید یه خونه سه خوابه 170 متری. به خدا جونم در میاد تا جارو و نظافتش کنم
جیران جون پس همدردیم. بیا خواهر یه کم دردو دل کنیم شاید اروم بشم

بیتا جون شما گفتی شلخته داغ دل منو تازه کردی . کمک نکردنش یک طرف شلخته بودنش یه طرف دیگه

من هم دلم میخواد کارگر بیارم اما هر روز سر کارم . جمعه ها هم نمیشه

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بچه ها منم همین مشکل را دارم
الان باردارم هفته ٢٦ هستم شاغل هم هستم
و ساعت کاریم از شوهرم بیشتره
اما شوشو دائم یا خوابه یا تلویزیون نگاه می کنه!
هفته گذشته سر یه موضوعیبا هم بحثمون شد منم که دل پری داشتم همه اینا رو بهش گفتم
حالا چند روزه که خیلی تغییر کرده و کمک می کنه ولی این اتفاق بارها افتاده و فقط چند روز بیشتر جوب نمیده
می دونم که دوباره روز از نو روزی از نو
شوشوی منم کاری توی خونه انجام نمیده همش پای کامپیوتره و میگه من کارم خیلی زیاده وقتی مهمون میاد و می بینه داره اعصابم داغون میشه میاد یک کمی بهم کمک کنه وقتی هم مهمون میاد میره میشینه روی مبل تا من برم ازش پذیرایی کنم منم تا اینو می بینم سریع صداش میکنم و میگم بیا چایی ببر یا بیا میوه ببر
برای اینکه موقعی که مهمون بیاد کمکم کنه یک سری کارها رو میذارم روز اخر تا مجبور بشه کمکم کنه
منم همین طورم.
تازه باید براش چایی بریزی بدی دستش. سفره جلوش بندازی و جمع کنی. نی نی هم اگه یه ساعت جلوش جیغ بزنه محاله که برش داره.
منم خستهه شدم تازه میگه چرا همش تو اشپزخونه ای وقتی من میام خونه!!!!! یعنی انتظار داره تا خونه نیست همه کارا رو بکنم که وقتی میاد پیشش بشینم. گاهی حتی چند روز فرصت نمی کنم تو آیینه خودم رو نگاه کنم.
طنین جون اگه بخوام مثال بزنم باید طومار بنویسم اونائی که یادم میاد می نویسم مثلاً یه جای مخصوص گذاشتم براش که از راه می رسه لباسشو آویزون کنه . اگه حواسم نباشه و مانتو رو اونجا بزارم لباساش رو یا روی در میندازه یا روی مبل بعد هم ایراد می گیره چرا خونه نامرتبه جوراباش هم یا پخش زمینه یا روی کمد و ... خسته شدم دیگه از جمعه ها متنفرم باید یه لنگه پا از صبح تا شب تو آشپزخونه باشم یه چائی هم که می خواد به من می گه اعتراض هم که می کنم می گه دوست دارم همسرم برام چائی بریزه اشکال داره . سفره رو پاک نکرده جمع می کنه بهش می گم خواهش می کنم یاپاک کن یا همونجوی بزار من پاک می کنم اینجوری کارمو چند برابر می کنی . زورم میاد هم باید تو خرج خونه کمک کنم هم همه کارای خونه با منه بچه داری هم که جای خود البته از حق نگذرم یه مقدار تو کارای بچه کمک می کنه مثلاً حموم می بره عوضش می کنه سرگرمش می کنه و ... نه به نیت کمک به من بلکه چون علاقه داره.مثلاً می ریم خرید بر می گردیم اون می شینه روی مبل جلوی تلویزیون لم میده من تو آشپزخونه باید همه چیز رو جابجا کنم مرغ و گوشتها رو بشورم و فریزر بزرام . غذا بپزم ظرف بشورم بینش هم هی می گه میوه بیار چائی بیار وای مردیم از گشنگی چرا هیچی نمی دی بخوریم . بچه گشنه است غذاشو بیار و ... دیوانه کننده است . هر روشی هم امتحان کردم مثلاً یه مدت غذا درست نکردم یه مدت تمیز نمی کردم باهاش حرف زدم مشاور رفتیم و خلاصه هر کاری که بگی کردیم ولی دریغ از یه کوچولو تغییر.
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
جیران جون هستم . اول بذار یه کم مثبت بگم . شوهرم اهل دستوردادن نیست مثلا اینو بیار اونو بیار. از اول یه عادتیش دادم که گوشت و مرغ به عهده اونه و من دست نمی زنم. پدرم در اومد تا بهش فهموندم بیرون بردن آشغال کار مرد خونه است ، خرید هم همین طور . خیلی دلش می خواد من خریدهای مواد غذایی خونه رو خودم انجام بدم ولی من زیر بار نرفتم. چون مامانش همین طور بود همه کارو خودش می کرد از کله سحر تو آشپزخونه بود تا شب. تو کارهای بچه هم خیلی کم کمک می کنه مثلا اکثرا حموم می برتش در همین حد نه بیشتر

اما عادتهای بدی داره که حرص منو در میاره : در هر کشو و کابینت و کمدی رو که باز می کنه عادت نداره ببنده. همین طور باز میذاره میره- غذا می خوره فقط بشقاب و کاسه خودشو از رو میز جمع می کنه- اتاقش در حد بازار شام، جورابها همون کنار اتاق ولو لباسها رو میز اتو ولو. یه لیوان آب میخوره حاضر نیست آب بکشه بذاره سر جاش ، همین طوری میشه که یه کوه ظرف برام درست میشه. کارها ی مردونه خونه مثل تعمیرات رو اینا رو به سختی انجام میده و جونم در میاد تا یه وسیله ای درست بشه
. بعضی روزها صبح می بینه که من چقد رکار دارم و داره دیر میشه همچین با خیال راحت میشینه چایی صبحانشو می خوره، انگار نه انگار که دیر شده و این همه کار ریخته سر من حتی کارهای بچه رو هم نمی کنه. گاهی فکر می کنم با سنگ زندگی می کنم تا با آدم.!
شوشوی من که اصلا دست به گوشت و مرغ نمیزنه
اگه یک روز روی تشک روی زمین بخوابه محاله رختخوابشو جمع کنه من باید جمع کنم خیلی راحتم میگه توی خونه ما مادرم این کار رو میکرد من اون اوایل به خاطر این کارهاش کلی گریه کردم
نی نی پانی جون تو خونه ما که با منه. اصلا یادم نمی یاد شوهرم همچین لطفی در حق من کرده باشه. تازه ببخشید ریشهاشو جلوی آینه میزنه یه جوری سمبل کاری آب میریزه تمیز می کنه که بعدش دوباره من باید برم بشورم

خودم هم گوشت و مرغ رو موندم که چه جوری به عهده گرفته!!!
اره طنین جون تو خونه ما هم همینه من که کلی حرص خوردم اما درست نشد
میدونی طنین جون متاسفانه این فرهنگ که دست به سیاه و سفید نزنن رو توی خانواده هاشون بهشون یاد دادن وگرنه برادرهای من که همیشه توی خونه خیلی کار می کنن مخصوصا کوچیکه که خانمش میزاره میره سر کار هم بچه رو نگه میداره عوض میکنه و بهش میرسه هم کارهای خونه رو میکنه
حالا خوبه که ادعا ندارن که من اگر نباشم به کارات نمی رسی. من تا 5/2 دخترم مامانم با ما زندگی می کرد و خیلی کمکم بود و بعد از گذاشتن دخترم در مهد صبحها سر کار، ساعت 17 میرم دخترمو می یارم و غذا درست می کنم و مشغول کارهای خانه و کارهای شخصیم می شم و ساعت 20 به بعد و گاهی اوقات دیرتر می یاد خونه. و من هم مدتی است که تصمیم گرفتم غذا مثل خورشت های مختلف از بیرون بگیرم و فریز کنم و فقط برنج بزارم، کارگر هم ماهی یکبار بگیرم و فقط برای دخترم کباب، جوجه و یا میگو درست کنم. خودم هم در طی روز سعی می کنم مواد مغذی مثل خرما، 4 مغز و ... بخورم و به خودم برسم. همسرم پسر خوبیه و اگه روی مود باشه همه کاری می کنه و امان از اینکه نباشه و فکرش جایی مشغول باشه. آن موقع ها من از همان خورشتهای فریزی استفاده می کنم و کلا" 2بار درهفته غذا برای خودمان درست می کنم. چهارشنبه هام کارهای خونمونو می کنم و پنچشنبه بعداز ظهر با دوستام که بچه دارن میریم پارک و یا میرم خونه مامانم و جمعه ها هم گاهی خونه مامان و گاهی هم خونه خانواده همسرم. اینطوری فشار را از خودم برداشتم و سخت نمی گیرم. مگه چقدر آدم میخواد عمر کنه. غر هم بزنه اونقدر موقع کار کردن غر می زنم و ناله می کنم که پشیمان بشه از اینکه ایرادی از کاری گرفته و می گم که خودت اگه بهتر بلدی انجام بده. بعد از تمام نوشته هام باید بگم مردها همشون یک مدلن و این مربوط به فرهنگ دیرینه ما ایرانیان می شه. ولی در کل خیلییییییییییییییییی دوستش دارم
من که همیشه مامانشو لعنت می کنم که اینجوری بارش آورده الان هم دست بردار نیست تا میاد یه ذره کار کنه یه جوری برخورد می کنه انگار گناه کبیره است و همسرم هم این امر بهش مشتبه می شه که نباید تو خونه کار کنه . منم چند بار به مامانش گفتم پسرم رو جوری تربیت می کنم که کاری باشه و در آینده به همسرش کمک کنه تا من مورد لعن و نفرین نباشم.این حرفو که زدم کلی دلم خنک شد.
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز