بخور عزیزم من به محض اینکه فهمیدم باردارم دکتر بهم روزی‌دو تا اسپرین داده به خاطر بارداری قبلیم انشاالله که ایندفعه برام پیش نیاد... تغذیت رو دقت کن شوری اصلا نخور من خیلی دوغ میخوردم که شور بود... ترشی هم نخور سرخ کردنی هم به هیچ وجه نخور.
سلام بیست روزع سز شدم تو چهل هفته بچم مرده ب دنیا اومد😭😭😭
الان بیست روزه سزارین شدم خیلی عصبی ام غمگینم امیدمو از دست دادم و فقط گریه میکنم فک میکنم دیگه باردار نمیشم کسی بوده ک دوتا سز با فاصله کم انجام داده
عزیزم حتما نمک رو تو غذات کم و یا حذف کن چون تو هفته های بالاتر هم باعث ورم میشه . منم فشارم نوسان داشت همراه با تپش قلب . چکاپ شدم بهم قرص داد . تو دوران بارداری طبیعیه عزیزم ولی تحت نظر باش گلم
سلام من این تاپیک رو خیلی وقته پیش‌دیده بودم ولی‌اصلا امادگی حرف‌زدن درباره ی خودمو نداشتم هیچ وقت همیچین چیزی‌اطرافم ندیده بودم توی‌هفته ی ۲۷ پسرمو از دست دادم دو‌هفته ی‌پیش نمیفهمم دقیقا چه حالی دارم یه موقع یادم میره و حس‌میکنم هنوز حاملم یه موقع داشوره میگیرم و حس مراقبت از نوزاد دارم بعد به خودم نهیب میزنم روزی چندین بار این احوالاتو تکرار میکنم و دوباره یاد خودم میندازم چی‌شده
حس‌میکنم درک نمیشم از اونور میخوام قوی‌باشم و نتشکری‌به هیچ وجه نکنم خلاصه چنان پارادوکسی‌زندگیمو گرفته از حلش عاجز شدم
عزیز دلم خدا به دلت آرامش بده منم ۳۸ هفته بچمو بعد تولد از دست دادم ۸ ماهه گذشته بهتر شدم الان منم همش در تلاشم به خودم کمک کنم ولی ماه اول همین دلشوره عجیبی که میگی داشتم خیلی طبیعیه این حالتت وحس مادریت بسپر به زمان به خدا توکل کن و امید داشته باش به آینده و دوباره مادر شدنت
اخ الهی عزیزم چقدر ناراحت میشم مامان جدید داغدار به این تاپیک اضافه میشه...متاسفم گلم اره عزیزم بودن از بچه های تاپیک به فاصله چهار ماه از سزارین باردار شدن و خدا رو شکر سالم بچشون رو بغل‌گرفتن... اگه ناراحت نمیشی میگی چه اتفاقی افتاد؟:(
هفته ی ۲۲ و پنج روز بودم که کیسه ی اب پاره شد قبلش بیست هفته انومالی کاملا نرمال بود همه چی‌عالی بود
بعد ماجرا ها شروع شد خوابیدم به استراحت و هر دو روز ازمایش خون و انتی بیوتیک و چکاپ بچه و مایعات تا اینکه بچرو رسوندم به هفته ی ۲۷ که درد زایمان گرفتم
رفتم بیمارستانی که مجهز بود که گفته بودن توی این هفته امکان نگه داشتن دارن اولش یکم دیر اومدن بالای سرم دهانه ی رهمم هفت هشت سانت شده بود بعد بچه مدفوع کرد بعد بردنم تازه برای طبیعی فول شده بودم ولی بچه نارس طاقت طبیعی‌نداره تا همین حدود قبلش اوکی‌بود گفتن نمیتونه طبیعی بیاد اگه سزارین کنی‌بهش‌شانس میدی قبول‌کردم بردنم اسپاینال کردن ولی پنج دقیقه بهدش به بیحسی که میخواستن شروع نشد و بی هوش کاملم کردن میگن وقتی بدنیا اومد تنفسش مشکل داشت و هر کاری کردن درست نشد
الانم من و یه شکم پاره و یه عالمه سوال
صورت ماهش از جلوی چشمم نمیره
منم همش صورت نازش جلو چشمامه انگار میبینمش همه کا دلم میسوزه دلم میگیره من هرروز عکس اتاق عملمو که چسبوندن کنار صورتم بچمو میبینم بغض میکنم گریه میکنم ولی باید بپذیری تقدیرمون بوده و برنمیگردن دیگه من براش استند باد کنک کیک سفارش داده بودم همه چی سفیدوآبی اتاقو تزیین کرده بودیم هیچ مشکلی نبود ولی بچم مفت از دستم رفت من ناتوان نگاش کردم هنوز باورم نمیشه اون من بودم که جنازشو رو تخت دیدم و زنده موندم ولی قدرتی بود که خدا بهم داد که با شکم پاره پذیرفتمش و داروهامو استفاده کردم عفونت نکنه آمبولی نشه و... انگار بی حس بودم تو این دنیا نبودم بسپر به زمان شاید درمان نکنه زخمتو ولی قول میدم بهت که حالت بهتر میشه وقتی جسوی اوکی شدی برو به امید نی نی دوباره ، من مشکلم اینه که اونو راحت بدست آوردم البته راحتم از دست دادم ولی الان دیگه نمیشه دیگه نمیاد تو دلم این قسمت صبرش هم خیلی عذاب آوره انشالله تو با اولین اقدام نی نی میاد تو دلت
