وای فک کنم دیگه زیادی مشکلو بزرگ کردنم گناه بزرگی باشه.مگه تو این دنیا فقط ما مشکل داریم.خوب یه بچه که ندیدمش نه بغلش کردیم نه ازش خاطره داریم از دلمون برداشتن...سخته ولی غیر قابل تحمل نیست.منم مادرم منم نارحتم منم یادم میافته جیگرم میسوزه ولی زندگی میکنم چون به کارای خدا اعتماد دارم.امام حسین با اون نزدیکی به خدا با اون معصومیت تو یه روز تموم بچه هاش جلو چشمش پرپرشدن.یه لحطه فقط خودمونو بذاریم جای حضرت رباب که بچه ۶ماهشو تیر زدن به گلوش.نمیخوام اینجا نوحه سرایی کنم ولی یکمم به خودمون بیاییم از خدا بخواییم دیگه با بچه امتحانمون نکنه.ماصبرپیشه کنیم خدا هم رحمتشو به مابایه بچه سالم برسونه.
البته خودمم میگم ها خواهرای عزیزم.توروخدا دیگه ناشکری نکنیم بگیم ای خدا قربون خودت ومصلحتت بشم.یکمم انرژی مثبت بهیم باهم هم روحیمونو تقویت کنیم هم جسممونو...هرروز برا یکیمون انرژی مثبت جذب کنیم دعا کنیم.
قال پریناز(س)😎