عصرهای لعنتی و تنهایی
عصرا گریه میکنم.یهو شوهرم میرسه میبینه تنهایی گریه کردم ناراحت میشه.خب تاثیر خوبی نداره.اون با حال و هوای خوب از راه میرسه و میبینه من گریه کردم و تنهام.
مریم جون سعی کن شرایط رو بپذیری و در کنارش پیگیر باشی...میفهمم چی میگی و چقدر این انتظار لعنتی سخته ولی گلم به فکر همسرت هم باش.. گریه کن.. با خدا حرف بزن.. ولی زمانی که تایم اومدن همسرت هست حداقل نیم ساعت قبلش رو خودت کار کن و نزار اون بنده خدا با دیدن حال و روز تو حال و روز خودش هم دگرگون شه... سعی کن الویت زندگیت اول خودت بعد همسرت باشه..خدایی نکرده زندگیت به مشکل بر نخوره.. همسرت حالش از تو بدتر نباشه بهتر هم نیست... عزیز دلم منم که دلم قد آسمون میگیره بالشت میزارم جلو دهنم و تو اتاق خواب و وقتی تنهام تا میتونم جیغ میزنم و گریه میکنم ولی تمام تلاشم میکنم که همسرم چیزی متوجه نشه...هر چند از چشمام و صدام ی چیزایی دستگیرش میشه ولی سعی میکنم مسیر صحبت رو از هر بابی باز کنم جز بچه! تو هم مراقب زندگیت و حال خودت و همسرت باش و در کنارش با توکل به خدای مهربون پیگیر باش..
الهی که به زودی گره از کار تکتکتون با دستای صاحب زمان عج باز بشه و بیقراری هیچ کدومتون نبینم🤲
ای خدا تو رو قسم به پهلوی شکسته خانم فاطمه زهرا س همین ماه دامن خواهر عزیزم مریم سبز کن و دلش غرق خوشی کن🤲 خدایا تو رو قسم میدم به باب الحوائج، شش ماه دل تک تک دوستام شاد کن و این روزای تلخ براشون خیلی زود و به بهترین شکل ممکن جبران کن🤲
خدااایاااااااااااا🤲😭😭😭
این بیقراری هارو چطور میتونه خدا نادیده بگیره
خدا عظمت تو شکر 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
جایگاهش بهشته عزیزم
خدارو شکر ک مجدد بارداری انشالله بارداری سالمی رو تجربه میکنی و تو دلیت میاد بغلت .
منم دقیقا یک سال گذشت روزی ک پسرمو از دست دادم بی بی چکم مثبت شد .
اینا همه نشونه است تا بتونیم بهتر با اتفاقات تلخ و روزای سخت گذشته کنار بیایم .
برای من اینطور بوده .. از اولش هر اتفاقی ک میافتاد رو ب فال نیک گرفتم و خدارو شکر کردم ک بیشتر از قبل هوامو داره
خدا ارحم الراحمین و دلمون شکسته و بیشتر هواسش بهمون هست
ماها با اتفاق سخت و تلخی امتحان شدیم ک حکمتشو هیچ وقت نمی فهمیم حتما روزای خوب هم پیش رومون هست . صبوری کن و تو کلت ب خدا باشه ..
یکم ب خودت و همسرت زمان بده ک بتونین کمی هم ک شده به روزای خوب قبل بارداریت برگردی . ریلکس کنین با هر چیزی ک میتونین. مطمئن باش وقتی همسرت کنارته و همراهته دیگه همه چیز حله . فکر کن چقدر ذوق اینو داشتی و تلاش کردی ک بارداری رو تجربه کنی خدا خواست و نشد ک ب پایان خوش ختم شه اما تو زنده ای و زندگی ادامه داره . حالتو میفهمم هممون دیر یا زود ب روزای خوش زندگی برمی گردیم چون دیگه بیشتر از قبل تجربه و راهکار رو بلدیم دوست خوبم.
قربونت مرسی عزیزم
من ۳۰ هفته پسرمو بخاطر بند ناف از دست دادم🥺🥺 تنها علتی ک تونستن تو آزمایشاتم متوجه شن غلظت خون بود😔😔
بخاطر کم کاری دکتر ک نه ی بیسواد ک اگه برام آسپرین تجویز میکرد این اتفاق نمی افتاد
بجاش تو بارداری دومم حسابی جبران شد و خدا خیرش بده دکترم همه احتمالات رو انجام دادم . بعد زایمان اول آسپرین و مکملارو خوردم کل یکسال . تو بارداری آسپرین روزی یدونه انوکسا شیاف و فته ای یدونه پرلوتون. امینو سنتز😑(برای خودش داستان داره). ۲۹ هفته ۶ تا بتا و خیلی چیزای دیگه ک نگم 🥴🥴🥴🤪🤪🤪🤪 اینا مهم هاش بود🙄🙄🙄😬
و در نهایت نامه بیمارستان تایید نکردن سزارین و ختم بارداری تو ۳۹ هفته این وروجک پر استرس اومد بغلم
