من خیلی با سیاست با همسرم رفتار میکردم
اصلا عجیییییب وابستم بود
حتی دلم نمیخواس بره خونه مادرش بنا به دلایلی، انقد تو مشتم بود که نمیگفتم ولی چون فک میکرد طاقت دوریشو ندارم نمیرفت یه صب تا عصر😆😆
خونه مادرش یه شهر دیگه هس
ولی سر یه لج و لجبازی کلا سرد شدیم و اخرشم جدا شدیم
همش بخودم میگم کاش همون موقع هم یکم با سیاست رفتار میکردم...یهو امپر چسبوندم
از جدایی پشیمون نیستم
ازینکه یکاری کردم فک کنه بعد بارداری یه ادم دگ شدم ناراحتم
حالا تو اگه زندگیتو دوس داری سیاست داشته باش
گاهی کاری به دل ادم نیس ولی انجامش میده این سیاسته
حتی اگه به دلت نیس باهاش راه بیا، یجوری رفتار کن که باعث افتخارته و قدر زحماتشو میدونی،،،
بهش بفهمون اگه تو نباشی کسی جاتو نمیگیره انقد که عاشقشی
احترام بذار
تو بدترین حالت تند نروو داد نزن و حرف بد نزن
تو عصبانیت دعوا نکنه رچی گف جواب نده بذار اروم شه توام با زبون اروم شرمندش کن...میری خرید در حد یه شورت یا جورابم شده براش خرید کن
براش نوشته های کوچیک بنویس بچسبون به کیف یا بذار تو جیب شلوار یا پیراهنش
مدام پیگیرش باش پیام بده وقتی بیرونه،،، ابراز علاقه کن
با دوستاشم باشه پیام بده و تشویقش کن یکی دو ساعت خوش باشه و فکرشو ازاد کنه
و و و و و و و