سلامممممممممممممممممممممممممم
ماجراهایه علی و دختر خوشگلا.....
یه روزی علی اقا داشت از کلوپ رد میشد که یهو چند تا دختر خیلیییییییییییییی خوشگل دید...
علی: وای وای وای چه دخترایه خوشگلییییییییییییییییییی ماشالاااااااا
در همین حین ناگهان چندتا از خوشگلا هم علی جون رو دیدن و علی خیلیییییییی ذوق زده تر به اونا نگاه کرد....
علی: وایییییییییییییی واقعا چه جیگرایی بیدن.......
بعد علی تصمیم گرفت بره تو خونه بشینه و فکراشو بکنه که بالاخره چیکار کنه و کدوم یکی از این خوشگلا رو بگیره....
علی: خدایا چیکار کنم غصم شد حالا کدومشونو بگیرم....
علی:باید بهتر بررسی کنم .........
و علی بعد از کلی تفکر بالاخره تصمیم گرفت که.....
علی: اره بهترین فکر اینه که فعلا دو تاشون رو انتخاب کنم و بعد از بررسی با یکیشون عروسی کنم ....
و در این جا علی اقا مصمم واسه اشنایی با دو تا از خوشگلا پا میشه و میره بیرون....
ادامه ماجرا و این که بالاخره علی جون کدوم دوتا از خوشگلا رو انتخاب میکنه واسه اینده .............
ههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه