اومدیم شهرستان خونه خانواده هامون
پسرم سرماخورده و خودمم پریودم حال ندارم
من و شوهرم دیشب تا صبح بالا سر پسرم بیدار بودیم (تو خوته مامانم)
بعدش شوهرم بیدار شد رفت خونه مادرش
الان هم زنگ زد حالمون رو پرسید گفت اگرچیزی نیاز داری بیارم برات
بعدش گفت امشب خونه مادرم مهمان داریم دارم به اونا کمک میدم نمیتونم بیام کمکت
من خیلی ناراحت شدم
دوست داشتم پیشم باشه