2777
2789
من یک پسر دو ساله دارم. همسرم از اول ازدواجمون هفته یکی دو روز به بهانه های مختلف میره با دوستاش بیرون، منو میبره خانه مادرم یا خانه مادرش دوباره با دوستاش قرار میزاره میره بیرون. خسته شدم. با اینکه با چند تا از دوستای متاهلش ارتباط برقرار کردم و تقریبا چند وقت یکبار میریم مسافرت یا دعوتشون میکنم، اما بازهم یک عده دوست داره که هر چندروز یکبار میره باهاشون بیرون. الان هم که از توی این فیس بوک دوستای قدیمیش را پیدا میکنه داره دوباره دایره دوستاش را گسترش میده. دیگه خسته شدم. بارها به خانواده اش هم اعتراض کردم، اما بی فایدس

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



من شاغلم، دانشجوام، مادرم، میبینم دستام را ولی خیلی کم. دو سه ماه یکبار. اما همسرم تو خانه میگه وقت ندارم، خستم، هیچ کمکی نمیکنه در حالیکه من میبینم واسه دوستاش زیاد وقت میزاره
ببین ستاره جون برو لینک زیر را بخوان گاهی دلیل مشکلات ما از چیزهایی ممکنه باشه که در خونه نگه میداریم شاید شما یکسری عکس دست جمعی مردانه یا یک عکس تکی از خودت را به دیوار زدی یا ...

http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=148781&PostID=13911880#13911880
کانال زیباترین برچسبهای دیواری کودکانه @nini_sticker را حتما ببینید تو تل گرام پیغام بذارید 09352458637
مثلا دیشب من دوستم با شوهر و پدر مادرش خواستند بعد از دو سه ماه بیان خانه مادرم بعد ازشام همیدگر را ببینیم. همسرم رفت پیش دوستش وقتی رسید یک ساعت قبلش دوست اینا رسیده بودن. با شوهر اون بنده خدا هم اصلا جز سلام و احوالپرسی حرفی نزد. میگه باهاش حال نمیکنم. درحالیکه من راحت با زن همه دوستاش ارتباط برقرار کردم.
مردای رفیق باز خیلی بدن
یکیش شوهر خاهر شوهرم. ولی اونا حقشونه که چنین دامادی دارن. حالا این داماده بدتره میگه بچه هم نمیخام
آدمها از پیری نمی میرند، آدمها زمانی میمیرند که از همه چیز خسته میشن.
باور کنید با اینکه سرم خیلی شلوغه ولی از تفریح و استراحت شخصی میزنم تا بخاطر شغلم یا درسم از خانه چیزی کم نزارم. خانه تمیز و مرتب آشپزی در حد معمول خوب، با پسرم خیلی بازی میکنم، خیلی علاقه دارم با همسرم حرف بزنم باهم بگیم بخندیم، اصلا مشکل از اینجاست که کلا همسرم مجردم بود مادرش بخاطر رفیقاش همش از دستش شاکی بود ولی من همه اینها را بعد از ازدواج فهمیدم.
چند ماه پیش واقعا دیگه ناراحت شده بودم، حدود یک ماه واقعا اعتصاب کردم حرف نمیزدم نه عروسی نه مهمانی هیچ جا باهاش نرفتم، افتاد به معذرت خواهی و دلجویی. با وجود اولتیماتوم هایی که داده بودم، الان دوباره بعد از چند ماه شروع کرده. واقعا دیگه خسته شدم.
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792