و سلام از روز جمعه
امروز صبح با سرما بیدار شدم، خیلی یهویی سرد شد ۹ درجه بود.
غافلگیر شدیم
تا بقیه بیدار شدن دفترایی علی جون رو جلد کردم
کم کم بقیه بیدار شدن
علی جون صبحانه رو آماده کرد
همسرم بخاری ها رو نصب کرد
منم خونه رو مرتب کردم
این پروسه خیللللی طول کشید چون اتاق کلا دکوراسیونش تغییر کرد و تخت جابجا شد
مبلهای حال هم جابجا شدن تا جای بخاری آماده بشه.
برای نهار کباب تابه ای درست کردم
ظرررررف شستم
ترشی گوجه ای درست کرده بودم دیروز امروز تکمیلش کردم
چایی دم کردیم و خوردیم
پسرا حمام رفتن خشک شدن لباس پوشیدن
در ادامه:
اتاق علی جون ترکید و باید مرتب بشه
خودم دوش بگیرم
نهار بخوریم
همسرم باید بره خونه خواهرش برای کمک اسباب کشی(گفت فقط آقایون هستن بنابراین ما نمیریم فقط خودش میره)
برای شب احتمالا سوپ درست کنم
تکالیف علی جون رو کمک کنم انجام بده برای معلمش بفرستم
لباس اتو بزنم
یکم خیاطی کنم
اگه حسم همراه شد یه تخلیه ذهنی داشته باشم و کارهای عقب مونده رو لیست کنم
شنبه زنگ بزنم به دندونپزشکی های طرف قراردادمون و یکی پیدا کنم برای ادامه درمانم.
همسرم یه کیف لپتاپ دیده بریم ببینیم اگه خوبه بردارم
کاپشن و کلاه برای پسرا باید بخریم اوایل هفته هر شبی که همسرم بتونه زودتر بیاد بریم خرید
باز میام مینویسم