*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

سلام خانومهای گل. 

امروز می تونستم بمونم خونه:

 موندم و کمر همت بستم. 

البته تو فواصل کارها به لپ‌تاپ هم سر می زدم برای همین یه کم طول کشید کارهای خونه:

لباسهای تیره با لباسشویی شسته شد

کف حمام با جرمگیر شسته شد: نظافت اساسیش می مونه وقتی تو مراحل خونه تکونی، نوبت بهش برسه

لباسهای خشک شده تا شد.

از اینجا به بعد:

خونه، دیروز جارو شده برای همین می تونم وقت بذارم برای کارهای دیگه مثلا

خیلی وقته نرسیدم به کیک پزی، امروز اگه خدا بخواد یه کیک آماده کنم

دخترم، روزه ست و حلوا رو به فرنی ترجیح میده: برای افطارش، حلوا درست کنم

کفش  و کوله ی مدرسه ی دخترم شسته بشه

یه اتوی مختصر انجام بشه. 

و اما خونه تکونی. 

به دلایلی، کندتر از چیزی که انتظار داشتم، پیش رفت ولی رفت:

کمد دیواری اتاق دخترم، فقط تو اتاقش واقع شده یعنی عملا به جای وسایل خودش، جای انواع لوازم منزله. 

من فعلا رسیدم:

1- قسمت لوازم بهداشتی ( دستمال کاغذی، کرم ها، شامپوها و امثال اینها) رو به صورت کامل مرتب، دسته بندی و تمیز کنم. 

2- تو قسمت لوازمی که فعلا لازم نیست دم دست باشن:

قاب عکس ها، تعدادی ظرف و قابلمه... گردگیری، تعویض روکش و دسته بندی مجدد، انجام شد 

تتمه ی عروسک ها و اسباب بازی های دخترم هم این قسمت بود توی سه تا کیسه. 

خودش چند ساله دل کنده ازشون

 ولی من هر سال فقط دلم می اومد بخشی از اینها رو از خونه خارج کنم 

مخصوصا که بعضی هاشون رو خیلی واضح یادم بود کی و کجا خریدیم یا اون هایی که بی نهایت دوست می داشت و چقدر پافشاری کرده بود برای داشتنشون...

امسال دیگه همه رو دادم رفت و فقط تعدادی رو نگه داشتم که مناسب تنوع دادن به میزها و آویزهای توی خونه ان. 

چند تا وسیله هم بود که امید می رفت قابل تعمیر باشن،  ولی بالاخره یقین حاصل شد که نیستن، برای همین دادمشون رفت:

حلقه ی ورزشی دخترم، ساعت رومیزیش... که این آخری رو چقدر دوتامون دوست می داشتیم. یه ساعت صورتی خیلی خوشگل

ولی تو یکی از گردگیری ها، دستم خورد بهش و محکم پرت شد پایین. 

من گردگیری خسارت بار، زیاد داشتم متاسفانه

مخصوصا سر همین وسایل دخترکم. آخه میز و شلف های این دخترهای نازنین، پره از چیزای ظریف و کوچولو... خدا حفظشون کنه. 

اینجا کار خونه تکونی یه پیچی خورد و نتونستم کار این گنجه رو به اتمام برسونم بعد برم یه قسمت دیگه.  

از طرفی هم نمی خواستم وقت تلف کنم برای همین نقدا رفتم سراغ راهروی ورودی و جاکفشی:

جاکفشی، کامل تمیز و خلوت شد و با سرکه ضد عفونی. 

البته کلمه ی خلوت خیلی هم صدق نمی کنه چون فقط یه کفش رو دادم رفت:

کفش زرشکی خودم که از عجایب روزگار، تا براش کیف زرشکی خریدم، رویه اش از حیز انتفاع خارج شد... 

لوستر این قسمت تمیز شد

گلدان روی جا کفشی تمیز و جاکلیدی ای که میذارم کنارش، شسته شد: یه سازه شبیه یه برگ که چون قابل شستشو ست، تمیزشده ، ولی انگار امسال لازمه یه رنگی هم بخوره بهش. 

یه کشوی جا کفشی که مخصوص ابزار دم دستی برای تعمیرات جزیی وسایل خونه ست، تمیز و دوباره چیده شد. 

از این قسمت می مونه یه پادری که شستنش مال مراحل آخر خونه تکونیه. 

این از بخش نظافت خونه تکونی. 

تو بخش تهیه ی وسایل کاربردی برای منزل که تو مراحل خونه تکونی، کم کم می خرمشون، فعلا:

یه رخت آویز جمع و جور تاشو خریدم

و برای نگهداری و گرم کردن غذا، سه تا ظرف پیرکس کوچیک و بزرگ خریدم، تا سلامت غذاها حفظ بشه و چند تا ظرف لعابی که به همین منظور مورد استفاده بودن ولی  رویه شون آسیب دیده بود رو دادم رفت. 

                   🌨️🌨️🌨️🌨️🌨️🌨️🌨️🌨️🌨️

سلام مریم جون

گاز من رومیزیه و چدنهای خیللللی جم و جوری داره، واسه همین زود به زود میشورمشون، خیلی جرم نمیگیره، امروز با سیم ظرفشویی و مایع شستم،  بخوام خیلی اساسی بشورم با سیف کرمی میشورم. 

وای کی من شروع کنم خونه تکونی رو

ممنونم عزیزم

سلام به همه 

صبح صبحانه خوردیم و دور خونه جنع شد و ظرف هاشو شستم 

ابجیم اومد کارتمو گرفت میخواست بره بازار برای پسر منم لبلس خونه بخره یک ساعتی با هموحرف زدیم

یکم از لباس های نی نی رو شستم 

ناهار پختم خوردیم و ظرف هاش شسته شد 

نی نی رو خوابوندم بشینم درس بخونم ولی حسابی خوابم میاد اول باید چند لیوان چای بخورم اگه نی نی پا نشد بخونم

کتاب اخرمو پست اورد باید حتما امروز درس بخونم 

شام بپزم 

ظرف تو سینک نمونه 

ریزش موهام خیلی شدید شده باید داروهامو بخورم حتما 

میخوام از این به بعد روزی یک صفحه قران هم بخونم 

یک بطری اب هم گذاشتم برای خودم تا شب همه شو بخورم 

فدایت 🌺😘

روزه خبر یعنی دوری کردن از هر گونه خبر منفی و دنبال نکردن اخبار از تلویزیون، شبکه های اجتماعی، سایت‌های خبری و... اخبار منفی خودشون به اندازه کافی دامنگیر ما هستن دیگه لازم نبود خودم هم روزی چند بار دنبالشون برم. الان واقعا احساس خیلی بهتری به اطرافم دارم🤗☺️

سلام ممنون از تعریفتون🌺بله بچه دارم اونم  در سخت ترین شرایطش🤕😩

شرمنده میکنی حدیث جون زنده باشی❤️💮

قبلا یکی داشتیم یه دایرة المعارف عاشقانه بود رابطه خیلی خوبی با همسرم داشت(چون آقا بود با ما معذب بود) ، تا می اومد کنارش شروع می‌کرد؛ سلام باباجون، فدات بشم، ناناز منی، جیگر منی، خوبی قشنگ من، خوشگل باباااا، بوس بده بوس بده..و.....آخر همه حرفهاش رو هم با ناز می‌کشید خیلی معرکه بود 😂😂😂حیف که مرحوم شد، اینم از کسی به من رسیده فعلا که فقط سلام میکنه و انواع سوت را بلد، و بقیه اش الکی آلودگی صوتی😆

فداتون سلامت باشین ان شاءالله شما هم کنار خانواده زندگی پراز شادی و آرامش داشته باشین🌺❤️

در مورد مینا بله اینم خیلی جنگی، البته من اصلا از قفس بیرون نمیارم. فقط گاهی توی حموم آزادش میذارم  که بالهاش ضعیف نشه بعدا میخوام آزاد کنم تو طبیعت. 

نکته را درست متوجه شدین همینطوره، ولی این را اگر میتونین حل کنین، من یک جاری دارم که دختر عمه خودم میشه، از زاویه دیگه دختر خاله همسرم و از زاویه دیگه خواهر شوهرِ خواهر من هستن، حالا بفرمایید همسر من با همسر خواهرم چه نسبتی دارن!!؟ 😆😆😆

من حدود ۱۳ ساله در این روزه به سر میبرم😅

سلام دوستان وقت همگی بخیرمن چقدر دوست دارم این تاپیک رومعمولاخاموش میخونم 

نمی‌دونم چراتونوشتن ضعیفم خیلی دوست دارم بنویسم ولی دست ودلم نمیره 

خوشحالم ک همیشه هستین ومیخونموتون امیدوارم بتونم باهاتون همراه شم 

ماشاالله همه تون کدبانو هستین خیلی کاراازتون یادگرفتم من خونه داریم یکم ضعیفه کاش بتونم اونم ازتون یادبگیرم این ضعفامم برطرف کنم بازم ممنونم ازهمه تون 

زهرا جونم شماروریپلی کردم چون ب امیدخداشروع کردم خیاطی یادبگیرم 

تاحالافکرشونمیکردم بهش علاقه پیدا کنم ولی تواین مرحله اززندگیم احساس میکنم لازمه حتمایادبگیرم 

چون من دوتادختردارم و هزینه هاهرروزبالاترمیره

میخواستم شمایکم راهنماییم کنین ازکجاشروع کنم یاچجوری شروع کنم بقیه دوستان هم اگه تجربه ای دارن حتماکمکم کنن

پیشاپیش ممنونم ازهمه تون خداخیرتون بده🙏🙏

سلام عزیزم خیلی خوش اومدی 

منم چه قدر دلم میخواد تو این فرصتی که از مرخصی زایمانم مونده خیاطی یادبگیرم☹️

واقعا همه این حرفا رو میزد؟!!!!😁😁😁😄

ای بابا چه حیف شد.دیدنی بوده

متوجه شدم.

منم بتونم این موضوع رو نهادینه کنم خیلی خوب میشه.

همسرجان دنبال کننده اخبارهستن و بعدش تحلیل و هوووف🤯

چند شب پیش دیگه واقعا خسته کننده شده بود پاشدم رفتم تو اتاق درو بستم!!! 

مخصوصا اخبار اوضاع اخیر که ...

خدا قوت😍