بچه ها من از صب پاشدم
حسسسسسابی زدم به اون در !!!
صبح پسرمو راهی مهد کردم
ناهارم داشتیم
دخترم از داداشش آبریزش بینی گرفته هی بهش دارو و شیر دادم بعداز مدتهاااا ، هی خوابیدم !!! هی خوابیدم !! هی خوابیدم !!!!
این چه وضعشه آخه !!
نمی دونم چمه با یه خونه ی پوکیده هیچ کارم نمیاد 🤦♀️
البته دیشب تا خود صبح به لطف مهیاس خانوم بیدار بودم
و صبحم باز اگه من میرفتم سراغ کارهام ایشون هم بعید بود بخوابه !! فقط چون پیشش خوابیدم میخوابید اندکی 😐
الانم هی کله رو میخواد بکوبونه اینور اونور !!!
هی هرجای خونه باشم باید شییییرجه بزنم بگیرمش 😵
باید بفکر یک انقلاب عظیم باشم 🤔
فعلا برم اندکی حریره بادام تهیه و تنظیم کنم