2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2045036 بازدید | 88247 پست

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



سلام صبح اول هفتتون بخیر 

امیدوارم هفته ی خوبی داشته باشید 

این دو روز آخر هفته بیشتر تمرکز روی آماده سازی شرایط برای شروع سال تحصیلی بود 

خیلی بیشتر از روزهای دیگه لباس شستم و تا زدم 

چادر و مقنعه ثنا رو اتو زدم 

پیگیری برای سرویس بچه ها انجام شد و متاسفانه هنوز برای ثنا سرویس پیدا نشده 

مقنعه ی ثنا باید سایز میشد و دمپا شلوارش دوخت می‌خورد و سپرده بودم به همسر که ببرن خیاطی و انجام نشد 😑 منم چرخ ندارم مقنعش رو چند تا کوک زدم موقت و شلوارش رو همونجوری پوشید 


به بچه ها گفتم اتاقهاشون رو مرتب و گردگیری کنند، مرتب کردن علی که در موردش نگم بهتره 🤐


ثنا اتاقش رو مرتب کرد، جارو و گردگیری هم کرد و به نسبت خوبه 


پارسا گفت برای کتاب دفترهای امسالم، کمد کم دارم و کمد میز تحریر کافی نیست 

یک کمد دیواری هم داره که یک طبقه اش دمبل های همسر بود، اونارو آوردم تو اتاق خودمون، و طبقه ی پایین کمد دیواری خودمون که لباس مهمونی های من بود رو خالی کردم و دمبل هارو پارسا چید  و فعلا لباسهام بی جا و مکان شده، تا یک فکری براش بکنم 



تو اتاق پارسا هم بعد خالی شدن کمد، طبقات رو  تمیز کردم


یک طبقه کیف هاش رو چیدم و حین چیدن هی توشون رو نگاه کردم و هی غر زدم که چرا خالی نمیکنی اینارو، کلی خودکار و کاغذ و مدارک و رسید و... تو کیفها مونده بود 

همه رو خالی کردم و دوتا که نیاز به شستشو داشت گذاشتم بشورم 

تو یکی از کیف ها 5، 6 تادفتر بود که ازهر کدوم یکم نوشته شده بود، برگه های نوشته شدش رو جدا کردم و گذاشتم تو وسایل خودم که اگه باز دفتر اضافه خواستن بهشون بدم 


یک طبقه لباس‌هاش رو چیدم، اینجا هم غر زدن ها به این سمت بود چرا جوراب کثیف تو کمدته 😷



یک طبقه دفتر  کتاب‌های درسی‌ رو چیدم 


یک طبقه هم وسایل جانبی مثل بازی فکری و پازل و... که موند خودش مرتب کنه 


تو اون فاصله خودش هم میز تحریر و وسایل کامپیوتر رو مرتب کرد و یک دستی به کتاب خونه اش کشید 


کلی هم لباس از روی جالباسی رفت برای شستشو 

بقیه اتاق رو هم بعد با تاخیر تمیز کرد 



از کارهای خونه علاوه بر ظرف شستن و جمع و جور و پخت و پز هر روزه، پریروز که هال رو جارو زده بودم و فرش جمع بود، گفتم از فرصت استفاده کنم و یک قورباغه ی زشت و بزرگ رو قورت بدم 

چند جای خونه نجس شده بود و آبکشی میخواست و پشت گوش مینداختم، دیگه سریع و انتحاری اب  کشیدم و خشک کردم 

یکم خرید جابه جا و بسته بندی شد 

پذیرایی جارو شد اما طی و گردگیری حسابی لازم داره 


امروز هم صبح زود آبگوشت بار گذاشتم، بچه هارو از زیر قرآن رد کردم و راهی مدرسه کردم 

کلی کار دارم، اگه بشه سالاد الویه هم درست کنم عصر میخوایم با دوستای علی بریم پارک 

اما چند روزه نفس تنگی و درد قفسه سینه دارم با اندکی هیجان یا استرس و یا فعالیت و تغییر ضربان بدتر میشه و نمیدونم به همه اش میرسم یا نه 

فعلا که دراز کشیدم تا بهتر بشم و شروع کنم 

شاید هم الویه تبدیل شد به کوکو سبزی 😬

رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند. 🇮🇷 چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند
منم خیلی خیلی تنبلم الان کلی کاردارم و من هنوز نمیتونم ازجام بلندشم  شماها واقعا این همه کارو ...

بله 😁 

مدیریت زمان داشته باشی میشه 

تازه من فکر میکنم نصف وقتم به بطالت میره میتونم بیشتر از اینا وقت بزارم مخصوصا برا زبانم 

من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }
منم خیلی خیلی تنبلم الان کلی کاردارم و من هنوز نمیتونم ازجام بلندشم  شماها واقعا این همه کارو ...

سلام

چند روز اینجا گزارش بده معجزه‌ش رو میبینی

اگر کوه‌ها به لرزه درآمدند، تو پابرجا و استوار باش...
سلام شبتون قشنگ امروز صبح یکم دیرتر بیدار شدیم صبحونه مفصل خوردیم بادمجون سرخ کرده بودم و خرد شده ...


واااای زهرا جون چقدر خوشحالم که پیدات  کردم و هنوز هستی یعنی فففقط به عشق خودت بعد این همه مدت اومدم تاپیک رو پیدا کردم  گفتم خدا کنه  زهرا جونم هنوز باشه 

سلام به همه

گزارش امروز من

صبحانه نهار و شام اماده کردم

خونه رو مرتب کردم

یه زیرسفره ای دوختم

روبالشتی ها رو شستم

کلی ظرف شستم

کار صدف انجام دادم

صورتمو اصلاح کردم

موهامو روغن زدم

لباس دستی شستم

حمام رو شستم

یه خرید کوچولو انجام دادم

گندم پرنده‌ها رو شستم

زباله ها رو بردم بیرون

در حین پختن شام کپسول گاز خالی شد عوضش کردم

و چندتا کار کوچیک دیگه

برنامه فردا رو بنویسم و بخوابم

شبتون بخیر

اگر کوه‌ها به لرزه درآمدند، تو پابرجا و استوار باش...

شکرگزاری بنویسم ✅

اهداف مهر رو بنویسم ✅

زبان بخونم ✅

کتاب بخونم ✅

نهار دارم گرم‌کنیم بخوریم✅

 تخت و اتاقم مرتب شه ✅

داروها ها خورده شه✅

باشگاه برم  ✅

دوش بگیرم‌✅

لباس خشک ها جمع بشه ✅

لباسا باشگاه  آبکشی بشه و‌پهن شه ✅

دنبال پسرم برم ✅

کتاباش منگنه کنم ✅

 گاز تمیز کنم ✅

سطل زباله خالی بشه ✅

شام درست کنم بخوریم ✅

ظرفای شام شسته بشه ✅

نهار فردای همسرم درست کنم‌✅

ظرفای ابچکون جمع بشه ✅

جانبی

🌹سرویس بهداشتی شسته شد

🌹ملافه ها شسته شد و پهن شد

🌹دو تبکه لباس شیته شد‌

🌹میز نهارخوری دستمال شد

🌹پذیرایی مرتب شد

🌹نمازا اول وقت خونده شد

من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }

برنامه ی امروزم به امیدخدا

پسرم ببرم مدرسه

اتاق خوابم برقی کشیده شه

حال و آشپزخونه برقی کشیده شه

بشینم اهداف و استرس هام و کلی چیزای دبگه رو رو کاغذ پیاده کنم

کتاب بخونم

با همسرم سر مسائلی صحبت کنم

برم دنبال پسرم

با پسرم درساش کار کنم

اتاقم مرتب و تمیز شه‌

آشپزخونه رو طی کشی کنم

لباس خشک ها تا زده بشه

نمازا اول وقت خونده شه

داروها خورده شه

گاز تمیز کنم‌

سطل زباله خالی بشه

من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }
سلام بانوووو کحایی بیا ببینم امروز چکارا کردی

سلام عزیزم 

متاسفانه دیروز نتونستم هیچکاری انجام بدم مهمونی دعوت شدم 

اگه امروز اتفاقی نیافته امروز به کارام میرسم

دخترم دنیامه

سلام خانوما

روزتون پر از شادی ان شالله

دیروزم از این قرار بود

همسرم بیدار شدن منم همراشون بیدار شدم ک یهو آنا خانم هم بیدار شد

صبحانه آماده کردم و همسرم خوردم

ب دخترم صبحانه دادم ک نخورد

تازه از شیر گرفتم خیلی بهونه میگیره و نق میزنه

ساعت ۷ دوباره رفتم کنار آنا و ب هر جون کندنی بود خوابوندمش

یکم درسامو مرور کردم

توی سایت چرخیدم

صبحانمم همزمان خوردم

دیروز همسرم مرغ خریدن ک بخاطر غر زدنهای دخترم اصلا وقت نکردم بشورمشون واسه همین همینطوری رفت یخچال

امروز شستمشون

دخترم بیدار شد و دوباره بهونه شیر گرفت منم مقاومت کردم و رفتم کنارش خوابیدم و نازش کردم تا دوباره خواب رفت

لباسای دخترمو انداختم ماشبن و پهن کردم

ظرفای آبچک جمع شد و دوباره ظرفای شسته شده جاشونو گرفت

دخترم بیدار شد و بهش با هزار بدبختی چندتا لقمه صبحانه دادم و مشغول بازیش با اسباب بازیاش کردم و تی وی هم روشن کردم ک یکم سرش گرم شه

میز نهار خوری رو تمیز کردم

دوباره ماشینو از لباسای روشن پر کردم و روشنش کردم و لباساشو پهن کردم

نهارمو درست کردم

یکم استراحت کردم ک یهو همسرجان زنگ زدن ک خواهرم و بچه هاش واسه نهار میان خونه

خونمون تمیز بود فقط ی جارو برقی نیاز داشت ک اونم تا روشن کردم دیدم آیفون زنگ خورد و اومدن

ی مدل نهار دیگه هم درست کردم

نهارمون رو خوردیم

ظرفاشو با کمک خواهرشوهرم گذاشتیم ماشین

گاز رو تمیز کردم

سینک رو برق انداختم

آشغالها رو بیرون بردم و سطل زباله رو هم شستم

ب دلیل بازیگوشی دختر من و پسر خواهرشوهرم کل خونه انگار بمب ترکیده بود شروع کردم جمع کردن اسباب بازیها

ب خواهرشوهرم هرچی اصرار کردم شب هم بمون قبول نکرد و رفت

با اینکه دیروز کلیه درد هم داشتم ولی تموم کارامو کردم و نزاشتم کاری بمونه

بعد از رفتن اونا رفتیم شیر خریدیم و جوشوندم

یکمم تخم گشنیز خریدم و پاکشون کردم و شستمشون ک پودرشون کنم

شام خوردیم و بدلیل پهلو درد زیادم نتونستم ظرفامو بشورم

یهو دیدم فرشته نجاتم اومد

مامانم و بابام اومدن و پذیرایی شدن و مامانم بنده خدا ظرفای شاممو شست و دخترمم شب برد خونشون ک من استراحت کنم


اینم برنامه روز گذشته من

روزتون خوش عزیزانم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز