سلام عزیزان شبتون بخیر
گزارش امروزم
صبح ساعت ۶ و نیم بیدار شدم.دست و صورت شستم. مسواک زدم . تغذیه پسرم رو آماده کردم. صبحانه حاضر گردم
پسرم رو با ناز و نوازش و خنده و بازی بیدار کردم
صبحانه خوردیم و آماده شدیم رفتیم مدرسه. پسرم رو تحویل دادم خودمون رفتیم فروشگاه خرید کردیم
برگشتیم خونه اول یه قهوه خوشمزه درست کردم خستگی و خوابمون از بین بره
حدیث کسا گذاشتم صوتش توی خونه پخش بشه و از این ور کارهامو دونه دونه انجام دادم
همسر هم رفت توی اتاق پشت سیستم کار هاشو انجام داد
منم ایرپاد گذاشتم توی گوشم و چند تا مورد مشاوره ایی گوش میکردم و به کارام میرسیدم
لوازم رو ضدعفونی کردم و کابیتنی ها رو گذاشتم سر جاشون
گوشت و مرغ ها رو شستم. یه مقدارش بسته بندی شد. یه بخشی هم جوجه کبابی کردم. یه مقدار هم برای شام گذاشتم که شب درست کنم
قیمه بار گذاشتم و برنج دم کردم. سالاد شیرازی هم درست کردم
یه چایی خوشرنگ زعفرونی با خرما بردم برای همسر. یکم شونه هاشو ماساژ دادم
وسایل داخل یخچال رو ربختم بیرون و تمیز و مرتب چیدم سر جاشون
ظرفای ناهار رو چیدم روی میز و آماده گردم
حاضر شدیم رفتیم دنبال پسرم
برگشتیم خونه ۳ تا بادمجون سرخ کردم برای قیمه
ناهار رو تزیین کردم و خوردیم
ظرفا رو سریع شستم.
داروهامو خوردم
سوالای پسرم رو توی دفتر کشیدم که حل کنه
یه بخش دیگه از خرید ها مونده بود. اونا رو هم انجام دادم و دیگه نفهمیدم چجوری روی مبل خوابم برده بود
ساعت ۴ نیم با صدای پدر صلواتی جییییغ پسرم که توی پلی استیشن گل زده بود از خواب پریدم لباس ورزشی پوشیدم رفتم پیاده روی و پدر و پسر رو تقدیم به هم کردم😅
نون تازه خریدم. اومدم حیاط دیدم چند تا از همسایه ها و بچه ها توی حیاطن
گفتم برید تنور آلاچیق رو روشن کنید تا من برگردم
اومدم خونه چای و تنقلات و میوه گذاشتم رو میز برای همسر و پسرم رو حاضر کردم. ۱۰ تا سیب زمینی لای فویل پیچیدم بردیم حیاط گذاشتیم توی تنور کبابی شدن و خوردیم و کلی گپ زدیم
غذای گربه ها رو هم ریختم. یکی از گربه ها تازه زایمان کرده بچه شیر میده🥰خیلی هواشو دارم
غذای پرنده ها رو هم ریختم کنار زمین خاکی که فردا بخورن
۷ و نیم برگشتیم خونه دو تا سیب زمینی تنوری هم برای همسر آوردم گفتم مگه من بدون آقامون چیزی از گلوم پایین میره؟؟؟ این دوتا رو سفارشی گذاشتم برای سرورم😅😛🥰😍😍😍
کلی تشکر کرد.
رفتم حموم فقط تنم رو آب زدم. موهام رو بستم و یه آرایش ملایم کردم. مام زدم
شام رو آماده و تزیین کردم و خوردیم
مسواک پسرم رو زدم و همراهیش کردم کیفش رو برای فردا آماده کردیم
ساعت ۹ شب با تکرار جملات آرامبخش خوابوندمش
کار تحقیقاتی همسر تموم شده بود . رون های بوقلمون رو که صبح خریده بودیم با احترام تقدیمش کردم که خرد کنه😅
منم توی این فاصله گاز و هود و سینک و کل آشپزخونه رو برقی بورقی کردم
برای ناهار فردا بلدرچین گذاشتم بپزه
قهوه درست کردم دوتایی خوردیم و نت گردی کردیم و درمورد تحقیقش کلی صحبت کرد برام
الانم دارم مینویسم و سر شما رو درد میارم
بعدش برم مسواک و نخ دندون و کرم دست و پا و لالا