2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2043591 بازدید | 88178 پست

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



سلام به همه

امروز تا ۱۰ خواب بودم تا همسر بلند شد رفت لوازم صبحانه رو بخره شد ۱۲🙈

بعد از جمع کردن بساط صبحانه یهو من جوگیر شدم یه دستی به خونه بکشم 

۲ ماه بعد زایمان یه نیمچه افسردگی گرفته بودم بابت مریضی نی نی اصلا حوصله خونه تمیز کردن نداشتم هرکس هم برام تمیز کرده بود سرسری یه دستی کشیده بود

خلاصه هیچی سرجاش نبود از همه بدتر لوازم کار همسرم همه جا بود زیر مبلا زیر میز تلوزیون اصلا یک چیز عجیبی فقط ظاهر خونه تمیز بود 

نی نی رو دادم به همسر و مشغول شدم 

اول لوازم همسر رو جا به جا کردم که بخش سخت ماجرا بود چون خونمون جا نداره 

حال و اشپز خونه و زیر کابینتا جارو برقی کشیدم 

مبلارم جارو برقی کشیدم 

دو تا کابینتی که همیشه ازشون استفاده میشه ریختم بیرون و مرتب کردم 

کشو ها مرتب شد 

هنوز ناهار نداریم🤪

من غذای بیرون نمیخورم باید دست به کار شم 

خودمو هلاک کردم نمیدونم کی حالا درس بخونه😅

ولی حالم جا اومد هنوز اشپرخونه و اتاق خواب کلی کار داره

تا شب 

ناهار و شام بپرم 

ظرف تو سینک نمونه 

درس بخونم 

یک دور ماشبن رو بزنم پا دری هارو بشورم 



سلام به همه امروز تا ۱۰ خواب بودم تا همسر بلند شد رفت لوازم صبحانه رو بخره شد ۱۲🙈 بعد از جمع کردن ...

این تمیزی بعد یه مدت،  حساببببی حال ادم رو عوض میکنه، خوشحالم از حال خوبت🥰🥰🥰. 


و من: 

دیشب رفتیم خونه پدر همسرم و همه اونجا جمع بودن، تا پاسی از شب بچه ها بازی گردن و بزرگترها هم حرف زدن(بحث خرید خونه برای یکی از جوونهای جمع بود و داشتن تحلیل میکردن چطور بزرگترها کمک کنن که انشالله خونه بخرن،  خدای مهربون به همه کمک کنه بتونن خونه دار بشن🥰🥰). 

ساعت از یک گذشته بود که رسیدیم خونه و خوابیدیم. 

صبح همسرم و علی رفتن پدرشون رو ببرن بهشت رضا و بعدش هم برن سالگرد یکی از فامیلها و نهار دعوت بودن،  من ترجیح دادم همراهیشون نکنم و به کارهای خودم برسم(این هفته خیلی بیرون رفتم و کارهام عقب موند) 

باذمهدی جون صبحانه خوردیم و ایشون هر چند دقیقه خورده فرمایش داشتن و بنده سعی در انجامش داشتم،  پسر کوچولوم داداشش نبود حوصله ش حسابی سر رفته بودو دیواری کوتاهتر از مامانش پیدا نمیکرد. 


و قورباغه یک ماهه رو اوردم وسط خونه پهن کردم،  بله پارچه ای که برای روبالشتی خریده بودم.  یه دونه شو برش زدم و دوختم و تکمیل کردم و تن بالشت کردم تا مطمئن بشم اکی هست،  بعد بقیه رو برش زدم

این بین لوبیا پلو درست کردم و با مهدی اقا نهار خوردیم. 

پسر کوچولو رو بردم خوابوندم و نشستم به ادامه روبالشتی ها(چون پارچه ها ذو برش زدم و ترکیب کردم، دوختنش خیلللی طولانی شد، ۸تا هم بود.

همسرم و علی اومدن فرستادمشون بخوابن تا شب اگه برنامه ای داشتیم خسته نباشن. 

و خودم بی وقفه دوختم و دوختم

و هنوز حداقل دو ساعت دیگه زمان لازم داره. 

حین دوختن ویس گوش دادم و بسی ازش لذت بردم،


لین وسط یه کاپوچینو خوردم رفرش شم. 

الانم برم یکم میوه بخورم خستگیم در بره بعد تا بیدار شدن اقایون به دوخت روبالشتی ها ادامه بدم🥰😎. 


امیدوارم امروز تمومش کنم که فردا لازم نباشه براش وقت بزارم. 



سلام عزیزم خوشحالم از دیدن مجدد شما تو این تاپیک🥰🥰 تصمیم بسیار. خووووبی گرفتی لذتی که در پوشیدن ...

قربونت برم عزیزم 


لطف کردین پاسخ دادین 

بنظرتون سنم ازسی بالاتره میتونم یادبگیرم؟

زندگی رو دوست دارم باهمسروبچه هام  

سلام 

هفته ای که گذشت بیشتر در رفت و آمد بودم و کار خونه همچین بگی نگی تق و لق بود 😁

دو بار خونه مامانم رفتم که یکبارش با سه تا دخترخاله ها و نوه خاله هام تجدید دیدار شد، در جهت رگ به رگ شدن مغز و ادامه نسبت های اذربانو عرض کنم که دختر خاله ام مادرشوهر این دو تا نوه خاله بود، یکی از نوه خاله ها هم برادرزاده مادرشوهرش میشه و هم نوه خاله مادرشوهرش و هم عروسش 😅 اون یکی هم که  خواهرزاده مادرشوهرش میشه 

حالا پیدا کنید پرتقال فروش رو 

ما هم از یک دم برای راحتی کار  عروس و مادرشوهر و.. میگیم دختر خاله 😅


دییییگه اینکه دو روز محمد رو بردم کلاس 

یروز از کلاس محمد رفتیم مدرسه ثنا روضه حضرت زهرا بود 🖤

یروز هم صبح که بچه ها مدرسه بودن با محمد رفتیم خونه مامان همکلاسی علی روضه🖤 کلی هم بعدش با مامانا صحبت کردیم 😍

دیروز هم با ثنا و علی و محمد به هوای یک نمایش سوگواره از خونه زدیم بیرون و دیگه سر از پاساژها درآوردیم و به نمایش هم نرسیدیم 😁به جاش کلی از لیست خریدهای ضروری بچه ها تیک خورد 😄

مخصوصا جوراب 😑 دیگه حالم بد شده بود از جوراب های همسر و پارسا، دلشون هم نمیاد بندازن دور، گفتم من براتون خریدم خودم هم قبلی هارو ميندازم دور 😑


امروز صبح هم که عجله ای رفتم بازار کتاب و خرید کردم و موقع برگشت هم همسرم اومد دنبالم 


کار خونه قابل عرض تمیز کردن اتاق علی بوده که چند ساعت طول کشیده تازه با همراهی خودش، 

و شستن مقادیر زیادی لباس  و تازدن و بعدش هم مرتب کردن کمد ها (دلم یک پاکسازی اساسی میخواد تو این بخش) 🌱

سه تا پتو هم به نوبت بردم خونه مامانم شستم، مونده پتوبزرگها که باید بدم خشکشویی 


امتحانای بچه ها هم شروع شده و هر روز کلی هم باید باهاشون به خصوص پارسا سر و کله بزنم که درس بخونن😑




راستی این دو روز هی یکم یکم تاپیک پربازدید شلخته ترین آدم رو خوندم 🤢 الان دلم یک خونه تکونی و سابیدن اساااااسی میخواد 

هی دور میزنم و بررسی میکنم که مصداق ایرادهایی که گرفتن نباشم، تو چند مورد بودم البته 🙈

مثلا 

کفش های زیاد دم در 😬

دیر به دیر تمیز کردن شیشه 😬

نسابیدن پشت قابلمه ها 😬



به کفشا که نمیتونم دست بزنم به خاطر اگزما و بچه ها هم همکاری نمیکنن 

شیشه توجیهی نداره فقط تنبلم 😬

پست قابلمه علاوه بر اینکه تنبلم به نظرم واقعا کار بیهوده ایه 😬


اها راستی یکی نوشته بود من اشغال در حد یدونه دستمال هم نمیزارم شب بمونه تو خونم، اما خونه ما اشغال بردن وظیفه پارسا ست، آشغال های تر رو که با زور شبی یا دو شبی یبار میبره، اشغال های خشک رو گاهی انقد دیر میبره که یهو چند تا نایلون بزرگ پر میشه و با هم میبره 


خلاصه که انگار تو دسته شلخته ترین ها قرار گرفتیم 




رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند. 🇮🇷 چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند
قربونت برم عزیزم  لطف کردین پاسخ دادین  بنظرتون سنم ازسی بالاتره میتونم یادبگیرم؟

سی که چیزی نیست 

من احتمالا چهل رو که رد کنم چرخ خیاطی دار میشم و بعدش هم خیاطی یادمیگیرم 😉

رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند. 🇮🇷 چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند
قربونت برم عزیزم  لطف کردین پاسخ دادین  بنظرتون سنم ازسی بالاتره میتونم یادبگیرم؟


این چه حرفیه اخهههههه😁. 

نه عزیزم منم بالای سی هستم، چند روز دیگه سی و سه سالم میشه، هنوز بعد این قراره کلی چیز یاد بگیرم. 

شاید سرعتش و کیفیت اموزش نسبت به قبل کمتر بشه عوضش تجربه نسبت به قبل بیشتره و اینا نسبت به هم همپوشانی داره

برو یاد بگیر لذتشو ببر دختر

اره حسابی چسبید  انقد از خیاطی کردن شما کیف میکنم که تهشم میرم یاد میگیرم

چه خوب که وسوسه ت کردم😎😁😁.  انشالله وقت داشته باشی یاد بگیری

یکم نیاز به حوصله و زمان داره ولی نتیجه ش رضایتبخشه🥰

سلام 


سلام                                        برای شروع کردن نباید عالی باشی ، ولی برای عالی بودن باید شروع کنی   💦💦💦💦 💦💦💦  💦💦💦💦       قد ۱۷۳ وزن ابتدایی ۸۵ . وزن مرحله دوم ۷۹ 🔓 وزن مرحله سوم ۷۵🔒  وزن هدف  ۷۰ 🔒

سلام دوستان منم از فردا گزارش کاراهای روزانه ام میزارم این تاپیک آدم انرژی میگیره 

سلام                                        برای شروع کردن نباید عالی باشی ، ولی برای عالی بودن باید شروع کنی   💦💦💦💦 💦💦💦  💦💦💦💦       قد ۱۷۳ وزن ابتدایی ۸۵ . وزن مرحله دوم ۷۹ 🔓 وزن مرحله سوم ۷۵🔒  وزن هدف  ۷۰ 🔒
چه خوب که وسوسه ت کردم😎😁😁.  انشالله وقت داشته باشی یاد بگیری یکم نیاز به حوصله و زمان داره ...


ان شالله اگه شوهرم یاری کنه 

چرخ جهازم خیلی پیچیده لس میخواد بره عوض کنه برم یک ساله

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز