سلام مامانا,خوبین؟؟فسقلاتون خوبن؟؟؟ خاطره ى زایمان من زایمان من خداروشکر طبق همونى شد که دکتر گفته بود,ولى با تاخیر!!! من صبح ساعت 5:15از خونه راه افتادیم گفته بود ناشتا ساعت 6:30بیمارستان باشم.ساعت 7پذیرش شدم ولى تا دکترم بیاد کلافه شدم سرم هم رو کند گذاشتن که دکى برسه ساعت10:15دکتر اومد سوند هم خیلى راحت بهم زدن راهى اتاق عمل شدم چقدر بغضم گرفته بوووووود.... با دکتر بیهوشى صحبت کردم که بى حسى یا تمام بیهوشى که گفت منى که شک دارم تمام بیهوشى بهتره!!!قبل بیهوشى براى همه دعا کردم تک تک اسم بردم,ایشالا خدا ازم قبول کنه.اولین عمل صبح دکترم من بودم و یکتا جونم ساعت 10:45دقیقه بدنیا اومد.منم ساعت یک ربع به 12از بیهوشى دراومدم البته با درد سز بهوش اومدم
. شب اول هم شیر نداشتم یکتا هم همش گریه میکرد بچه رو بردن بخش نوزادان معدشو نگاه کردن دیدین 5سى سى شیر خورده معدشو شست و شو دادن و بهش سرم قندى دادن تا آروم بگیره.یکتا هم از ساعت6 تا ساعت 10صبح خوابید!!!!!!ظهرشم دکتر اومدم ویزیت کرد دید وضعیتم خوبه مرخصم کرد این بود از روز زایماااااان من
خدا جووووونم شکررررررت