کودکم ] ترا به زمینمان دعوت کردیم
از میان فرشته ها به نزد خود اوردیم تا از زلال بودنت , صفای وجودت و دنیای بی غل و غش ات ,رومان جلا یابد
ترا آفریدیم تا از مهر و محبتی که در حق ات لبریز میکنیم روحمان جلا یابد
ما ترا آوردیم اما ...
شرمنده شدیم عزیزم دلبندم
ما ترا به بد جایی آوردیم
ما ترا به جایی دعوت کردیم که حتی طبیعی ترین نیاز های ترا هم نمیتوانیم در اختیارت بگذاریم
ما نتوانستیم آبی آسمان را به تو نشان دهیم
ما نتوانستیم پرنده ها را , ابرها را ,ستاره ها را به تو نشان دهیم
آخر فرشته ی کوچک و حساسم , وقتی چشمان تو از آلودگی هوا اشکبار میشود ,
وقتی سرفه هایت خواب شبانه را بر تو حرام میکند
وقتی ریه هایت کم میاورد در برابر این همه سرب و فسفر و ...
من چگونه شرمسار نباشم ؟
اف بر من
زبانم لال زبانم لال ,اگر کودکی از این آلودگی سرطانی بشود , ما چگون در چشمان زلالش نگاه خواهیم کرد ؟
جسارتش را داریم ؟
به تاپیک ما هم سر بزنید به همراهی تان نیازمندیم
بیهوده است مجادله بر سر اثبات دیانت یا بی دینی آدمها. کسی که دروغ نمی گوید، کسی که مهربان و با انصاف است، کسی که از رنج دیگری اندوهگین میشود و با شادی دیگران شاد است، کسی که انسان را، و پرنده را و گیاه را و زمین را محترم میدارد، به مقصد رسیده است... از هر راهی که رفته باشد.