2777
2789
عنوان

مامانایی که بچه بیش فعال دارن یا تو اطرافیانشون چنین بچه ای دارن.......

| مشاهده متن کامل بحث + 980881 بازدید | 11748 پست
شیوا جون تا جایی که من اطلاع دارم بیش فعالی در نوزادی قابل تشخیص نیست.هستند بچه هایی که نوزادی پر از سر و صدا و گریه دارند و وقتی بزرگ میشن مشکلی ندارندو برعکسش هم همینطور.نوزادی که زیاد آرومه رو نمیشه حتما گفت وقتی بزرگ بشه بیش فعال میشه
خدایا کمکم کن دیرتر برنجم،زودتر ببخشم،کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم...
والا من تا یکسالگی پسرم هیچی نفهمیدم از وقتی راه افتاده تا الان پدرمو دراورده بارداریمم در ارامش کامل بودم !
هوای پاک حق مسلم هر ایرانی است.http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=696437&PostID=27337662#27337662

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

دوستان عزیزم از همه تون ممنونم و بازم معذرت میخوام اگه ناراحتتون کردم

شیوا جان دختر من تو نوزادی خیلی جیغ جیغو بود بعدش خیلی آروم شد نفهمیدم چطوری بزرگ شد و چه جوری مدرسه رفت ولی پسرم نوزادیش آروم تر از دخترم بود بعدش پدرم رو در آورد نه با جیغ زدن با شیطنت و شلوغیهاش

والله سومیسو جان پسر منم خیلی ترسو شده از گم شدن ..از دست زدن به آتیش ..از آمپول زدن ...از رفتارهای پرخطر نمیدونم دارو باعث شده که اضطراب و ترسش بیشتر بشه یا باعث شده درکش از ترس بیشتر بشه ...من که از بس فکر کردم دارم خل میشم
خدایا:اگر نوازش تو نباشد میان دستهای زندگی مچاله میشویم...نوازشت را از ما نگیر...
پروین جون پسرمنم از وقتی ریتالین خورد خیلی ترسو شد.دکترش هم بهم گفت که ریتالین واکنش بدن رو بالا میبره.خدارو شکر ترسش از مگس و پشه خیلی کمتر شده.ولی ترسش از دوش هنوز هست.منم زیاد فکر وخیال میکنم پروین جون.ولی همونطور که خودت میدونی فایده ای نداره.خدا به هممون آرامش بده.....
خدایا کمکم کن دیرتر برنجم،زودتر ببخشم،کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم...
بهاره جون
بازم تو تو اطرافیانت بچه ای هست که از دختر تو بدتر بوده باشه من که هر چی گشتم کلکسیون مشکلات مثل پسر خودم ندیدم ...(خدایا ببخش و به حساب ناشکری نزار این فقط یه درد و دله ...نکنه غضب کنی و از این بدتر سرم بیاری ...آخه تو خوب زورت به من بدبخت میرسه و از چزوندن من حال میکنی....)

منم همش میگم کاش خدا یه کوچولو این عصبها وفعل و انفعالات مغز پسرم رو دست کاری میکرد ...

سومیسو پسر منم ساده و زودباوره وفتی باهاش شوخی میکنند فکر میکنه دارن جدی میگن و باور میکنه فکر کنم این هم به خاطر همینه که درکشون از هم سن و سالاشون کمتره همانطور که گفتارشون به خوبی هم سن و سالهاشون نیست
خدایا:اگر نوازش تو نباشد میان دستهای زندگی مچاله میشویم...نوازشت را از ما نگیر...
پروین جون انشالله با بزرگ شدنشون حتما بهتر میشن.خدا به ما کمک کنه تا بتونیم این مشکلاتشون رو درمان کنیم.....خدایا شکرت....
خدایا کمکم کن دیرتر برنجم،زودتر ببخشم،کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم...
وای امروز با خوندن این تاپیک نشتم ده دقیقه ای گریه کردم واقعا کنار اومدن با این بچه ها سخته ولی مونا جون مطمئن باش شک نکن وقتی علی بزرگ بشه مشکلاتت همین طوری کمتر میشه شک نکن بچه های من از وقتی رفتن پیش دبستانی عالی شدن
میدونم شرایطت سخته همه ما که اینجا هستیم مستاصل هستیم منم دوسال پیش دقیقا وقتی بچه هام 5سالشون بود مثل تو بودم تا میرفتیم یه جایی وایییییییییییییییییییی دقیقا عین این دیوونه ها میشدن هیچ وقت یادم نمیره رفتیم خونه عمه شوهرم دیدن خونه نو ماشین هشونو اورده بودن پیام رفته بود با ماشینش رو دیوار بازی کرده بود یعنی دیواررو داغون کرده بود انقدر که سفت کشیده بود میدونین اون روز من چه حالی شدم عمه شوهرم خیلی ندید بدیده ها
هر جا میرفتیم بچه ها میرفتن روی کول بقیه نمیدونم چرا اینقدر گیر به این کار داده بودن یا تف میکردن به طرف من تو این دوسال پیر شده بودم پییییییییییییییییر همه ما میتونیم همو قشنگ درک کنیم اصلا هم نمیخوایم همو نقد کنیم
مونا جان واقعا برات ناراحت شدم میدونی احساس میکنم خیلی درکتا میکنم منم وقتی بچه هام خستم میکردن میبردمشون حمام با بیرحمی .................خدا منو بکشه .........وقتی قیافه هاشون میاد جلوی چشمم اتیش میگیرم اون روزها یادم میاد بچه هام تکرر ادرار وو شب ادراری پیدا کردن پیام تو خواب دندون قروچه میکرد اما بازم نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم میدونی شوهرم هم عصبی بود یعنی دوتاییمون با هم هم عقیده بودیم
اما بعدش فهمیدم خودمم مشکل دارم سعی کردم خودمو اصلاح کنم ویتامین ها به خصوص ویتامین گروه B خیلی موثره من که دیگه امپولشو میزدم
کار یکردم شوهرم کلا متحول بشه دیگه وقتی میاد خونه عصبی نیست بهش یاد دادم باید بتونه پدر خوبی باشه نه این که فقط عصبانی باشه
الان برداشتن مبلا رو گذاشتن کنار هم و برعکسش کردن و از سر و کولش میرن بالا منم قیدد همه وسایل خونمو زدم داره ازش بالا میره بهم میگه مامان ببین انتظار داره بهش بگم افرین
مطمئن هستم مشکلات این اقوامتون روی تو تاثیر عمیقی داشته مطمئن باش بچه ها همه چی رو میفهمن وقتی میری تو اتاقو در رو میبندی و گریه میکنی علی در چه حالیه به روش نمیاره اما یه جای دیگه این استرسشو نشون میده
منم تو خانواده شوهرم مشکل دارم خواهرشوهرم یه دختر داره عالی و خیلی زبل نمیدونی همیشه غیر مستقیم با بچه های من مقایسه میشه زبون داره مثل چی اما من قبلا خیلی محل میدادم حالا سعی کردم بیخیال باشم قبلا هی مثل چی از دور حواسم بهشون بود اما الان راحت تر برخورد میکنم گیر نمیدم بهشون خییییییییییییییلی موثر بوده
مونا جان من خیلی تلاش کردم تا نتیجه این زدنها و حموم بردنها رو اصلاح کنم خیییییییییییلی تا حدودی موفق شدم اما بچه هام هنوز یه استرس خاصی دارن که میدونم نتیجه کار منه برای همین بهت میگم روی خودت کار کن چند روز یه فامیلهامون توی جمع گفت منم میخوام مثل شعله به بچه هام دوست باشم این جمله یعنی نتیجه این همه تلاش من با بچه هام بچگی میکنم باهاشون عشق میکنم دیگه اون شعله سابق نیستم تو هم میتونی فقط باید دنبال راه حلش باشی
پروین جون عزیزم نمیدونی با خوندن حرفهات چه قدر ناراحت شدم نمیدونم چی بگم اما یه راه حل برای خوب شدن گفتار بچه ها اینه که براش یه داستان بخون و ازش بخواه برات بگه قشنگ تعریف کنه من صداشونو با وبایل ضبط میکنم و براشون پخش میکنم یا ازش بخواه برای باباش و خواهرش بگه هرروز هم این کاررو بکن من که دارم انجام میدم تازه چند روزه و واقعا خیلی مشکل دارن تویحرف زدن یکیشون همش گیر میکنه و تپق میزنه و هی میگه چیز اوووووووووووم یکی دیگشون هم اینقدر تند میگه که بعضیهاکلمه هاش نامفهوم میشه البته نسبت به ارسال خیلی بهتر شدنا اما هنوز روون روون حرف نمیزنن
بله مامان حسن همه چی عالی پیش رفت مگه تو هم پسرت میره اول ؟
بله من حدودیک ماه و نیم بهشون دادم بعدم رفتم یه دکتر دیگه بهم گفت فقط وقتهایی بده که میخوای بری جایی اما بعدش دیگه همون روشهایی رو بکار بردم که گفتم
الان هم اصلا با دادن دارو به بچه های قبل از سن مدرسه موافق نیستم میدونی رسپیریدون یه دارویی هست که بعد یه مدت هی باید دوزشو ببری بالا که بتونه بچه رو اروم کنه مثلا اول یک چهارم بعد نصف و...اینه که اگه بتونی راهای دیگه در پیش بگیری بهتره
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   baransiyah7676  |  12 ساعت پیش
توسط   avaz76  |  14 ساعت پیش