مرسی ندا جون سه چهار شب خوب نمیخوابید یهو بیدار میشد گریه میکرد خدا رو شکر زود در اومد راحت شد.
مرسی ندا جون سه چهار شب خوب نمیخوابید یهو بیدار میشد گریه میکرد خدا رو شکر زود در اومد راحت شد.
مونی جون ،شروینم دو سه روزه اینجوری شده خدا کنه دندونش زودی در بیاد .
بچه ها معلومه همه مشغول خونه تکونی اید ،من هنوز شروع نکردم ،سعی میکنم از فردا شروع کنم.
بچه ها معلومه همه مشغول خونه تکونی اید ،من هنوز شروع نکردم ،سعی میکنم از فردا شروع کنم.
سلام خانومای عزیز
برای خرید یه هفت سین شیک و زیبا
لــــطفا حــــتما به وبلاگ ما سر بزنید
http://haftsinforoshi.blogfa.com/
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=403703&postID=15263157#15263157
برای خرید یه هفت سین شیک و زیبا
لــــطفا حــــتما به وبلاگ ما سر بزنید
http://haftsinforoshi.blogfa.com/
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=403703&postID=15263157#15263157
مامانا بیاین اینجا با هم باشیم http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=402389&PostID=15550400#15550400
لباسای خوشگل و مارکدار استفاده شده در حد نو با قیمت عالی
http://lebaskadeh.persianblog.ir/
سلام با اجازهصاحاب تاایپیک
منم پسرم 7 مرداد ساعت 19 35 دقیقه بدنیا اومد
خودمم 7 مرداد72 ساعت 9 صبح بدنیا اومدم
منم پسرم 7 مرداد ساعت 19 35 دقیقه بدنیا اومد
خودمم 7 مرداد72 ساعت 9 صبح بدنیا اومدم
سلام عزیزم خوش اومدی . چه جالب تولدت با پسرت یکیه .
نمیدونم چرا بچه ها بعد عید نیومدن دیگه ؟؟؟
راستی عیدتون مبارک .
نمیدونم چرا بچه ها بعد عید نیومدن دیگه ؟؟؟
راستی عیدتون مبارک .
سلام مامان پسملی منم با دخترم 5روز اختلاف داریم من 15 مرداد اون 10 مرداد حالا موندم تولدمون رو باهم بگیریم یا نه؟
سلام دوست جونیام
بیاید از کاراى جدید بچه هاتون بگید
و اینکه ٨ ماهگى چند کیلو بودن
راستى خوش اومدى مامان پسملى، تو کوچیک ترین مامان اینجایى
پسر من ٨ ماهگى با لباس ٩ کیلو بود. دیروز هم توى ٨ ماهو ١ روزگى اولین دندونش جوونه زد.نمیتونه سینه خیز یا ٤ دست و پا بره اما وقتى میزارمش زمین همه ى حالو دور میزنه بسکه غلت میخوره و دور خودش میچرخه، دس دسى میکنه و تازه به اصرار خانواده گزاشتمش تو روروئک یکم عقبى میره
بچه ها پسر من اصلاً بلد نیست چطور باید رو به جلو قدم برداره
و نمیتونه وزن خودشو رو پاهاش تحمل کنه دیدم که بچه ها میگن نى نیاشون به وسیله ها دست میگیرن و پا میشن.چطورى بهش کمک کنم و یادش بدم؟؟؟؟؟
احساس میکنم هنوز مفهوم ماما و بابا رو نمیدونه، خیلى کم حرف میزنه و چیزایى که میگه: بب مم عم
احساس میکنم یکم عقبه
بچه هاى شما چیکارا بلدن؟ بلدن توپو قل بدن یا پرتاب کنن؟
چجور بازیایى باهاشون انجام میدید؟
چقدر سؤال پرسیدم ولى تروخدا جواب بدید یکم نگرانم
بیاید از کاراى جدید بچه هاتون بگید
و اینکه ٨ ماهگى چند کیلو بودن
راستى خوش اومدى مامان پسملى، تو کوچیک ترین مامان اینجایى
پسر من ٨ ماهگى با لباس ٩ کیلو بود. دیروز هم توى ٨ ماهو ١ روزگى اولین دندونش جوونه زد.نمیتونه سینه خیز یا ٤ دست و پا بره اما وقتى میزارمش زمین همه ى حالو دور میزنه بسکه غلت میخوره و دور خودش میچرخه، دس دسى میکنه و تازه به اصرار خانواده گزاشتمش تو روروئک یکم عقبى میره
بچه ها پسر من اصلاً بلد نیست چطور باید رو به جلو قدم برداره
و نمیتونه وزن خودشو رو پاهاش تحمل کنه دیدم که بچه ها میگن نى نیاشون به وسیله ها دست میگیرن و پا میشن.چطورى بهش کمک کنم و یادش بدم؟؟؟؟؟احساس میکنم هنوز مفهوم ماما و بابا رو نمیدونه، خیلى کم حرف میزنه و چیزایى که میگه: بب مم عم
احساس میکنم یکم عقبه
بچه هاى شما چیکارا بلدن؟ بلدن توپو قل بدن یا پرتاب کنن؟
چجور بازیایى باهاشون انجام میدید؟
چقدر سؤال پرسیدم ولى تروخدا جواب بدید یکم نگرانم
سلام دختر من 4تا دندون در اورده الان میتونه سینه خیز بره داره سعی میکنه اجسام رو بگیره وبلند شه.بای بای میکنه .اصواتی مثه میم ونون رو تکرار میکنه الان هم دستش تو کیبورده نمیذاره من تایپ کنم
دختر من دندون در نیاورده ولی سینه خیز میره بلنمیشه بابا دد ماما میگه ولی خیلی غریبی میکنه
سلام دوستای گلم
پسر من ٨ ماهگى با لباس100/ 9 بود. نمیتونه سینه خیز یا ٤ دست و پا بره اما وقتى میزارمش زمین همه جا میره از این سر خونه غلت میزنه تا اونسر خونه .همچنان دو تا دندون داره .
با انگشتای کوچولوش هر چی رو فرش باشه ورمیداره ولی نمیخوره . دستاشو حرکت میده تا بغلش کنم . وقتی چیزی بخواد نگاش میکنه و شروع میکنه جیغ زدن . خیلی بازیگوشه غذاشو باید جایی بخوره که کسی نباشه و کاملا ساکت باشه . چون همش دنبال صداهاست .
عاشق کاغذ پاره کردنه برای همین دوتا کتاب براش گرفتم ولی دیگه چیزی ازش نمونده
همچنان توی روروئک رو به عقب میره ولی کاملا بسمتی که خودش نشون گرفته میره یا میره سمت تلویزیون یا میز تلفن . توی رورئک کاملا روی پاهاش وامیسته. عاشق اینه که بزارمش کنار مبل یا میله تختش پنج دقیقه وایسه .
همش میگه دد تا چشمش باز میشه میگه یه ساعت هم وقت داری ببریش بیرون وگرنه میفته به گریه . اگه ده بار بگیم بابا ، بزحمت میگه . تازه بیشتر وقتا دهنشو باز و بسته میکنه ولی صداش در نمیاد .
اگه نخواد با اسباب بازیش بازی کنه پرتش میکنه کاری هم نداره توی خیابونیم کجاییم ...
دیبا جون نگران نباش پسرعموی من بیست روز از شروین کوچیکتره ولی هم سینه خیز میره هم به کمک مبل بلند میشه ولی وزنش خیلی کمه .البته بچه دوم خانوادست .
من برای شروین شعر زیاد میخونم البته بیرون هم که میریم همش دارم باهاش حرف میزنم . روزا دستشو میگرم کمی راه میبرمش . کمتر توی رورئک میزام شاید چهار دست وپا بره خودم هم جلوش انجام میدم شاید یادگرفت .
پسر من ٨ ماهگى با لباس100/ 9 بود. نمیتونه سینه خیز یا ٤ دست و پا بره اما وقتى میزارمش زمین همه جا میره از این سر خونه غلت میزنه تا اونسر خونه .همچنان دو تا دندون داره .
با انگشتای کوچولوش هر چی رو فرش باشه ورمیداره ولی نمیخوره . دستاشو حرکت میده تا بغلش کنم . وقتی چیزی بخواد نگاش میکنه و شروع میکنه جیغ زدن . خیلی بازیگوشه غذاشو باید جایی بخوره که کسی نباشه و کاملا ساکت باشه . چون همش دنبال صداهاست .
عاشق کاغذ پاره کردنه برای همین دوتا کتاب براش گرفتم ولی دیگه چیزی ازش نمونده
همچنان توی روروئک رو به عقب میره ولی کاملا بسمتی که خودش نشون گرفته میره یا میره سمت تلویزیون یا میز تلفن . توی رورئک کاملا روی پاهاش وامیسته. عاشق اینه که بزارمش کنار مبل یا میله تختش پنج دقیقه وایسه .
همش میگه دد تا چشمش باز میشه میگه یه ساعت هم وقت داری ببریش بیرون وگرنه میفته به گریه . اگه ده بار بگیم بابا ، بزحمت میگه . تازه بیشتر وقتا دهنشو باز و بسته میکنه ولی صداش در نمیاد .
اگه نخواد با اسباب بازیش بازی کنه پرتش میکنه کاری هم نداره توی خیابونیم کجاییم ...
دیبا جون نگران نباش پسرعموی من بیست روز از شروین کوچیکتره ولی هم سینه خیز میره هم به کمک مبل بلند میشه ولی وزنش خیلی کمه .البته بچه دوم خانوادست .
من برای شروین شعر زیاد میخونم البته بیرون هم که میریم همش دارم باهاش حرف میزنم . روزا دستشو میگرم کمی راه میبرمش . کمتر توی رورئک میزام شاید چهار دست وپا بره خودم هم جلوش انجام میدم شاید یادگرفت .
واى ندا جون خیالم راحت شد خواهر
چقدر ارمیا و شروین شبیه همن بجز این قضیه که دستشو میگیرى کمى راه بره، ارمیا دوس داره ایستاده نگهش دارم ولى هنوز بلد نیست رو به جلو قدم برداره یا اینکه خودش بایسته
منم کتاب شعر زیاد براش میخونم اونم خیلى توجه میکنه، با دستام تا ١٠ براش میشمارم که عاشق این کاره و خیلى ذوق میزنه، هر روز صداى حیوونا رو براش میگم، چند روزه دارم سعى میکنم پرت کردن توپ و قل دادنشو بهش یاد بدم
منم خیلیییی کم تو روروئک میزارم
همشم دوست داره بشینه و با تلفن، موبایل یا کنترل بازى کنه، اگه اینارو دستمون ببینه اینقدر نق میزنه و گریه میکنه تا بدیم دستش
چقدر ارمیا و شروین شبیه همن بجز این قضیه که دستشو میگیرى کمى راه بره، ارمیا دوس داره ایستاده نگهش دارم ولى هنوز بلد نیست رو به جلو قدم برداره یا اینکه خودش بایسته
منم کتاب شعر زیاد براش میخونم اونم خیلى توجه میکنه، با دستام تا ١٠ براش میشمارم که عاشق این کاره و خیلى ذوق میزنه، هر روز صداى حیوونا رو براش میگم، چند روزه دارم سعى میکنم پرت کردن توپ و قل دادنشو بهش یاد بدم
منم خیلیییی کم تو روروئک میزارم
همشم دوست داره بشینه و با تلفن، موبایل یا کنترل بازى کنه، اگه اینارو دستمون ببینه اینقدر نق میزنه و گریه میکنه تا بدیم دستش
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
2 ثانیه پیش
2 ثانیه پیش
2 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز