سلام خانوما ببخشید دیر به دیر سر میزنم واقعا دوست دارم کنارتون باشم ولی وقت خالی کم میاد داشته داشته باشم مگر اینکه آخر شبها بتونم سر بزنم که اونم اغلب از خستگی خوابم میره
من هر روز پاکسازی دارم همین امروز دوتا پارچ بلور اب و چهار تا جام که برای دوران نامزدیم بود و هفت سین بودن و دوتاش شکسته بود این چهارتا هم گاهی وقتها برای یلدا و تولدها ژله درست میکردم و دیدم واسم غیر ضروری هستن بخشیدم به اطرافیان
یه تاپ خروجی داشتم که بلا استفاده مونده بود
یک شلوار خونگی که سر زانوش یکم سوراخ شده بود و پوشیدنش به خاطر گشادی شلوار شلخته به نظر میومدم که شد دستمال واسه راه پله
یه سوپ خوری واسه سرویسم بود که فروخته بودم ولی سوپ خوریش نگه داشتم الان دیدم کار احمقانه ای بوده و سوپ خوری رو دادم به همون شخصی که خریده بود ازمن
یه شکلات خوری چینی که بلا استفاده بود بخشیدم
یه سری لباس واسه بچه هام بود شدن دستمال
دوتا جای کارد و چنگال بود شکل کفش بودن ک هدیه بود سالها استفاده کرده بودم و ضروری نبود بخشیدم
دوتا سبد پلاستیکی که کلا استفاده نکرده بودم بخشیدم
یه سارافن و شال زرد دارم واسه مناسبتها میپوشیدم ولی نتونستم باهاش ارتباط خوب بگیرم ولی نگه داشتم احتمالا اونم رد میکنم میره
تو فکر خرید شال کرم رنگ و زرشکی رنگم که با لباس هایی که دارم ست بشن
دوتا ماشین واسه بچه هام هست که استفاده نمیکنن تو اتاقشون ماه هاستبی استفاده مونده باید شوهرم راضی کنم بدم به بچه های همسایه
چون دوقلوها بزرگ شدن و موتور پدالی واسشون خریدیم این قبلی ها کوچیک شدن واسشون
یه سری اسباب بازی ورودی داشتن که من حریف پدر بچه ها نمیشم و یه سری اسباب بازی های قبلی گذاشتم خروجی یه خانواده مستحق استفاده میکنن
یه دمپایی دخترم کوچیک شده بود دادم همون خانواده
یه ظرف روغن محلی ک دوست شوهرم واسمون اورده بود و ما بخاطر بو روغن محلی نمیتونیم بخوریم بخشیدم
یه سری خوراکی که توی کشو بچه ها بود و نمیخوردن بخشیدم
واسه دیدن دوستم ک بچه کوچیک به دنیا اورده رفتم با خوراکی و سکه پارسیان لباس اینا نخریدم بنا به همین دلایلی که اینجا گفته شده بارهاا
وسایل آشپزخونه ام بی نهایت مینیمال شده و هنوز به نظرم جای بهتر شدن هم هست
این مواردی که گزارش دادم در طول یک ماه انجام شده
من به طور کلی اینجا گفتم و حس سبکی دارم