2777
2789
عنوان

مینیمالیست شدن یعنی چی؟

| مشاهده متن کامل بحث + 1738388 بازدید | 44695 پست
بعضی ادمها تو زندگی ادم همه چیزن ،با رفتن بابام زندگی هممون فلج شد یجورایی،به زور سرپاشدیم ولی همش ظ ...

روح همه رفتگان شاد🖤دقیقا همینطوره شاید از ظاهر دارم زندگی عادیمو ادامه میدم.ولی تو ذهنم هر لحظه و ثانیه یادشم و 

دلتنگ و اذیت نبودنش...

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



منم شرایطم مثل شماست . یک دست بیرونی مهمانی . یک دست بیرونی طبیعت گردی. دو جفت کفش . دو دست خونگی را ...

اره خودمم سالهای قبل همین حدود میبردم. 

دو دست خونگی دو دست لباس زیر.. دو دست مهمونی

سه تا مانتو یکی برای توی راه . یکی مهمونی... یکی هم بازار و تفریح....


خدایا شکرت بخاطر همه چیز🥰
عزیزم در حد توانت انجام بده هزار برابر هم انجام بدی وظیفه فرزندی رو بجا آوردی اما با بقیه صحبت کن ...


ببین ما شیرازیم همه داداشا تهران سالی یکی دوبار نهایت سه بار میان اون مدت زن هاشون خداییش خیلی لطف میکنن

توان مالی رو دارن ولی کمکی نمیارن یه جورایی واسه پول خرج کردن سختشون هست اونم که یکی بیاد کارخونه انجام بده واسشون اتفاقا یه خانوم نیازمند جوون هست هر هفته میاد خونشون بهش کمک میکنن اون از خداشه که همچنین پیشنهادی بهش بدیم به مامانم ک میگم میگه نیاز نداریم از نظر خودشون خونه تمیزه مشکلی نداره ولی از نظر من نه جای کار زیادی داره

حتی به داداشا پیشنهاد بدم  با جون دل قبول میکنن که هزینه این مدلی تقبل کنن ولی پدر مادر ناراحت میشن بچه واسشون خرج کنه

من به موضوع سطل و جا دستمال فکر نکرده بودم فقط آن گوشه بود ایده خوبیه ممنون ، جاسیب زمینی پیاز هم دادم رفت و سبد کوچک داشتم مثل دوست عزیزمون جایگزین کردم 

کاش در مورد مینیمال کردن مغزمون و اطرافیان هم صحبت کنیم

بچه که بودم رفتیم به یه روستا عروسی ما شمالیم 

با خواهرزاده ام از پله ها رفتیم بالا رفتیم تو یه اتاق که در چوبی داشت قاعدتا یه فرش قرمز پهن کرده بودند کف اتاق یه طاقچه داشت که یه پارچه سفید روش انداخته بودند وچیزی روش نبود.سمت جنوبی اتاق کنار در یه کمد کوچیک چوبی بود از سر بچگی ونااگاهی البته درش باز کردیم کمد دو طبقه بود یه کم کتاب توش بود ویه شیشه که توش پر از سکه بود از این سکه ها ۲۵ تومنی که وسط اش نقره بود دور اش طلایی 

یه پنجره چوبی هم داشت که باز بود ومنظره اش یه درخت گلابی تو حیاط بود‌.هنوز نمی دونم اسم اون روستا چی بود خونه وعروسی کی بود ولی حس وحال وتمیزی وخلوتی اون اتاق یادمه.شایدم از همون جا جرقه مینیمال بودن تو ذهنم زده شده.

شادی صدام کنید
من به موضوع سطل و جا دستمال فکر نکرده بودم فقط آن گوشه بود ایده خوبیه ممنون ، جاسیب زمینی پیاز هم دا ...


موافقم

به نظرم دو روز آخر هفته اختصاص بدیم به این موضوع.

راستی بچه ها شما بیرون می رید تو کیف هاتون چی می ذارید؟

کیف هاتون خلوت ومرتب؟

شادی صدام کنید
بچه که بودم رفتیم به یه روستا عروسی ما شمالیم  با خواهرزاده ام از پله ها رفتیم بالا رفتیم تو ی ...

وااای منو یاد خونه مادربزرگم انداختین 

مادربزرگم خونه ش تو روستا بود. طبقه بالارو بهش میگفتن بالاخونه یه اتاق بود که حتی سفیدکاری هم نبود و کاهگلی بود ولی همیشه مرتب و تمیز بود. درش چوبی بود باز میکردی دقیقا همینطوری فرش های دستباف قرمز پهن کرده بودن. سمت راست یه پنجره ابی رنگ چوبی داشت با یه پرده توری سفید ساده. گوشه اتاق هم  چند دست لهاف و تشک و بالشت بود که روش یه ملافه سفید رنگ کشیده بودن. روی ملافه هم خودشون با دست گلدوزی کرده بودن

این اتاق مخصوص مهموناشون بود و ما بچه ها معمولا کمتر اجازه داشتیم بریم اونجا. من عاشق اون اتاق بودم اینقدر که خلوت و تمیز و ساده بود 

 ولی وسایل خودشون طبقه پایین هم در حد نیاز بود و چیز اضافه نداشتن اصلا



ببخشید من خیلی سوال میپرسم چون خانوادم از اینایی هستن که هرچی خاراید روزی به کاراید و نمیتونم بپرسم& ...

من اصلا ازینا برای جهیزیه نخریدم و خیلی خوشحالم ازین بابت چون از غذا خوردن تو ظروف پلاستیکی اصلا خوشم نمیاد

اگه استفاده ندارین لزومی نداره نگه دارین، بهتره رد کنین بره

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز