خدا قوت
امروز پسر من کولااااک کرد
یک کاسه ماست خوری
یک پیش دستی چینی و فنجون چینی سر همون سرویس را با هم زد شکست
البته دلم برای چینی هام سوخت 💔چون سرویسم کلا شش تا بود
از فنجون هام فقط دوتا مونده. از سر اون مدل کاسه هم دوتا
چند روز پیش دوست مون گفته بود ظرفای لنگه به لنگه رو دور انداخته منم وسوسه شدم بندازم اما امروز دیدم پسر تازه افتاده رو دور شکستن😄پس میزارم خود به خود برن
دوتا لیوان و یک بشقاب پلاستیکی که مخصوص خودش گذاشته بودم را پرت کرد وسط حمام.دیگه به دلم نمینشست یه راست رفتن بازیافتی
یک پارچ پلاستیکی کهنه و چندتا پلاستیکی ریزه میزه هم پرت شد
یه مقداری حنا داشتم گذاشتم دم دست ببینم برای طراحی روی دست قشنگ میشه یا نه.یه مقدارش رو هم گذاشتم تو حمام استفاده کنم.کو تا وقت کنم
مانتوی عیدم را نصفه دوزی کردم که عید نخوام وسط خونه تکونی استرس خیاطی داشته باشم.البته شاید یکی دیگه هم بدوزم
یک پیراهن خونگی دوختم .یکی دیگه هم برش زدم تا بدوزم
چون چند تا از لباسای پاییزه رو جمع کردم دوباره کم میارم
و در نهایت اینکه من هنوز هم تو هیچ چیزی مینیمال نشدم
با اینکه به اون صورت ورودی ندارم و فقط دارم خروج میزنم
تنها چیزی که دیگه میتونم بگم مینیمال شدم لوازم بهداشتی و آرایشی هست😍 الان میگم چیا دارم