تمرین میخواد گلم
یه روزهای خیلی دوری از زندگیم حرفای مردم، حالا هرکی برام خیلی مهم بود
بعد توجه میکردم به استرس و آسیبی که داشتم میدیدم
کم کم یاد گرفتم که نباید وضع با این منوال پیش بره
تمرین
تمرین
و تمرین کردم برای مهم نبودن حرفهای دیگران تو زندگیم
کتاب میخوندم تو این زمینه
با هم عقیده های خودم حرف میزنم
ایده میگرفتم
پادکست گوش میدادم
و از نتیجه تمرینها و رشد خودم لذت میبردم
داداشمم مثه خودم بود
ولی او تلاشی نکرد
هنوزم تو 42سالگی حرف مردم براش خیلی مهمه و خیلی از تصمیمات زندگیشو نمیتونه قاطعانه بگیره
و...
با این مقایسه میفهمم چقدر من تو زندگی تصمیم درستی گرفتم
پس نباید هیچ وقت از رشد و تغییر ناامید شد
اینکه کسی داره یه جای زندگیش اذیت میشه این بده، باید راهکار درستش رو پیدا کنه که حالش با این تصمیم خوب باشه