✅️اولین گام جدی من برای ورود به دنیای مینیمالیسم، اومدن مون به این خونه بود ۱۴ ۱۵ سال پیش و جمله طلایی همسرم وقتی مونده بودم سرویس آشپزخونه جهیزیه مو بعد ۶ سال دربیارم یا حیفه که ایشون گفتن حیف منم... حیف تویی
✅️گام بعدی آشنایی با تاپیک فنگ شویی بانو اورانوس در ۷ یا ۸ سال پیش بود و انجام پاکسازی ها و فنگ شویی که قبلا دربارش گفتم اگه خواستید باز میگم و نتایج عالی که دیدم اما هنوز فکر فروش به ذهنم نمی رسید چون مادرم از این کار خیلی بدش میومد چوک مادرشوهرش این کارو می کرد
✅️۴ سال پیش که دکوراسیون داخلی خونه رو تغییر دادیم ناگزیر لوازم قدیم یا کهنه بودن یا به طرح جدید و مینیمال خونه(من اون موقع هنوز نمي دونستم که اسمش چیه ولی سلیقه من بود و می پسندیدم.مثلد من هرگز مبل استیل و منبت نخریدم) برای اولین بار جسارت کردم و اونا رو فروختم و دیدم چقدر خوبه هم جام خلوت میشه هم پول میاد دستم
✅️و فصل الخطاب ماجرا اینجا بود در دی ماه که اتفاقی پیداش کردم و باز دیدم که با حال من، فنگ شویی و علایقم سازگاره و باز هم پاکسازی و اونچه دیگه تکراری میشه گفتنش اما چیزای جدیدی که من از اینجا گرفتم نسبت به موارد بالایی:
۱.این که مینیمالیسم به نفع محیط زیسته (چیزی که شاید تنها چیز مقدس در دنیاست از نظر من)
۲.چیزی که من لازم ندارم خوبه که بره پبش کسی که نیاز داره. این یک معامله برد برده. برای من چون جام خلوت مبشه و پول میاد دستم.برای خریدار چون پول خیلی کمتری داده و عژت نفسش هم حفظ شده نسبت به بخشیدن و برای محیط زیست. پس من حتی اونچه که نو هست ولی استفاده نمی کنم مثل سرویس چینی مرغی جهیزیه ام که بالاخره جرات فروشش رو پیدا کردم(قبلا فقط مستعمل و استفاده شده ها رو میفروختم)
۳.این که ماحصل فروش رو تبدیل به سرمایه گذاری کنم مثل طلا و ... و صرف کارهایی کنم که دوست دارم
۴.خروجی های هیجانی نداشته باشم و ورودی ها رو کنترل کنم
۵.این که تو روابط و آدم ها هم میشه مینیمال بود و دیگه عذاب وجدان ندارم از این بابت