اینام خروجی های روز جمعه بود چمدان و یه پارچه که مادرهمسرم از کربلا سیزده سال پیش آورده بود با سلیقه من جور نبود یه دست لباس واسه استخر که برای خواهرم بود به امید اینکه یه روز برم استخر ثبت نام کنم که هیچ وقت جور نشد و یه سری لباس که سایز من نیست و اون سبز رنگه هم یه گربه هست که خودم دوران نامزدی گونی بافی کردم با یه پلنگ صورتی که اون پلنگ صورتی انداختم کف اتاق بچه ها این گربه رو خروجی دادم +یه مقدار از این دیس های انگشتی مرغ خوري که اوائل ازدواج یعنی سیزده سال پیش هدیه گرفتم دریغ از یه بار استفاده
به غیر از اینا یه دستشویی ازاینا که میخوان کودک رو از پوشک بگیرن آخر کار گذاشتم پلاستیک نو و سالم یکبار استفاده نشده بود بچه هام دوست نداشتن و دو جفت کفش مجلسی مشکی که پاشنه خیلی بلندی داشت نمیتونستم راه برم باهاش و یک پاشنه پنج سانتی که رنگ آبی کاربنی داشت چهار ساله استفاده نکردم و مجلس عروسی اینام که حدود سه ساله نداشتیم اقوام بعد کرونا همه بدون مجلس رفتن سر خونه زندگیشون و برام دیگه بلا استفاده بود ( در مجموع چهار تا کفش دارم یه اسپرت و یک راحتی یه نیم بوت و یه تابستونه دارم توی جاکفشی ) یک جفت کفش شوهرم رفت جزو خروجی شوهرمم در کل سه تا اسپرت داره یه مجلسی دوتا کفش کار چون فنی کار هست
مانتوهام چهارتا مانتو دادم خروجی که سالهاست به خاطر رنگ و سایز نبودن بلا استفاده مونده بودن و یک جفت نمک پاش که شکل گاو بود سیزده سال پیش توی جهازم خریدم که اونم تو کابینت فقط دردسر تمیز کردنش واسم مونده بود رو جزو خروجی ها گذاشتم یه ترازو وزن کشی که خراب شده بود و یه ساعت که اگر شوهرم میفهمید نمیذاشت بندازم بیرون ولی من در غیابش انداختم بیرون هر دو خراب بودن نمیدونم چرا شوهرم دل نمیکند ازشون ولی اینجورم نیست که یادش بمونه چی تو خونه بوده که الان نیست
یه استند گل سه طبقه دارم که جزو خریدهای هیجانی چهارسال پیشم هست در صورتی ک من گلخونه دارم و پر از گل اونم باید یه جوری که همسر نفهمه تیر خلاصش بزنم
تنها چیزی که نمیتونم مینیمال بشم گل های خونمون هست طبیعی هستن و خیلی واسه نگهداریشون زحمت کشیدم و قد کشیدن بعد عکسش میفرستم بگین چیکار کنم باهاشون کم هستن یا زیادن