2777
2789
عنوان

شوهرم همه چیز را به مادرش میگه!!!!!!!!!!

26913 بازدید | 24 پست
با سلام به مامان های گل
می خواستم باهاتون این مشکلو بگم که شاید راه حلی پیدا کنم
حقیقتش شوهر من همه جیز را با خونوادش مطرح می کنه. من هم حس میکنم هیچ حریمی توی زندگیمون وجود نداره. همه چیز منظورم از شیر مرغ تا جون آدمیزاده. مثلا اگه بحثی بکنیم فوری به اونها می گه . اگه اداره ابشه که فوری اگه هم نباشه یا خودش به خونشون می رسونه یا فرداش از اداره. خانواده اش هم هر روز زنگ می زنند و آمار می گیرند. مثلا اگه بریم بیرون یک جوراب بخرم حتما تا آخر شب اونها متوجه می شن. یا اگر شوهرم در مورد خانواده من توی خونه ما و یا در مورد خواهرام چیزی بفهمه حتما اونها در جریانند. در حالیکه هیچ خبری از هیچ کجا برای من نمیاره. می گه من حوصله ندارم ولی با اونها بسار خاله زنک رفتار می کنه. الان سه ساله ازدواج کردیم از اولش همینطور بوده تا الان هرچه هم بهش می گم فایده نداره. البته از طرف خونواده اش هم تا حدی بابت این اخلاق حمایت میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


البته شوهر من هم گاهی اینکار رو می کنه . حتی جلوی خودم . چیزهایی که اصلا دوست ندارم مادر و خواهرش بفمهن می گه مثل استفاده از اینترنت برای آشپزی ... تا مامانش بگه غذاتون خوشمزه شده می گه از اینترنت استفاده کرده .
وای فاطمه جون گفتی یاد بابام افتادم بابای منم همین طور بود واقعا مردایی که اینکارو میکنن خیلی خصوصیت های بچه گانه دارن و میخوان به خانواده شون خوش خدمتی کنن مثلا و اونها رو شاد کنند و حمایت اونها رو بدست بیارن اما خدا روشکر شوهرم این خصلت رو نداره اما بابام هنوزم همینطوره بابم 73 سالشه مادرش فوت کرده اما هنوز به ابجی هاش فک و فامیل اش راپرت می ده همه از زندگی مامانم خبر دارن الا خود مامانم خیلی تهوع آوره
همسر منم تقریبا اینجوری بود الان خدارو شکر خیلی خیلی بهتر شده خیلی باهاش صحبت کن اما ئعوا نکن بهش بگو این من دوست ندارم همه چیز زندگیم رو بدونن صبور باش انشالله نتیجه میگیری
آنوشای نازم 19/11/91 با اومدنش زندگیمون و شیرین تر کرد
اگرچه دق آوره نتونی به شوشوت اعتماد کنی اونم بعنوان یه رازدار درجه یک اما یه جورایی مجبورت می کنن شوهرهای خاله زنک. ببینم شوشوی شما یکی یه دونه است؟ این از خصوصیات بارز یکی یه دونه هاست مخصوصاً اگه چند تا خواهر هم داشته باشن. شوشوی من اوایل یه کمکی اینجوری بود اما چندبار که دستش رو شد و جوابی نداشت بده حق رو به من داد و ظاهراً دیگه تکرار نکرد. مثلاً پارسال رفتم رنگ و مش گرفتم موهامو یه تغییراتی واسه عید بدم ... خودش بهم گفت راستی خواهرم قراره زنگ بزنه ازت در مورد رنگ و ... بپرسه!!!!! منم نه زیر گذاشتم نه رو پرسیدم خواهرت از کجا فهمید من میخوام موهامو .....؟ که یکدفعه متوجه افتضاحش شد و گفت: من بهش گفتم. منم همون موقع بهش گفتم: اما من نمی خواستم تا زمان عید مبارکی کسی متوجه این موضوع بشه.... عذرخواهی و ببخشید و حواسم به این موضوع نبود و ..... حالا هم تا یه همچین چیزی ازش می بینم فوراً یادآوری می کنم. اما نسبت به اوایل خیلی بهتر شده. مچگیریه دیگه.
حقیقتش مامانهای عزیز من بابت این موضوع حس خیلی بدی دارم . فکر می کنم یک دوربین مداربسته توی خونه ماست که هرکاری دارم انجام میدم یا هر حرفی که می زنم به فاصله چند دقیقه یا ساعت توسط اونها پیگیری می شه.
شوهر من یکی یه دونه نیست ولی خیلی به مادرش وابسته است. راستش مثلا من یک مدت بچه ام مریض بود می اومدیم تهران و مر رفتیم . ممکنه کسی ار مادرا یادش باشه چون خیلی ازشون راهنمایی می گرفتم. از همون اول زنگ رو زنگ
مثلا رسیدین؟ دکتر چی گفت؟ چرا خون گرفتین؟ چرا خون نگرفتین؟ چرا پیش فلان دکتر رفتین؟ چرا پیش فلان دکتر نرفتین؟ چرا بچه خسته بود ولی باز پیش فلان دکتر رفتین؟ صبحانه چی خورد؟ چرا اینو بهش دادین؟
حالا ما گرفتار . من شاغل از 7 صبح تا 4 بعد از ظهر. الان بچم نزدیک به یکسال و نیم داره توی خونه پیش پرستار. یکبار نگفتن بچه گناه داره یک روز با پرستار بیارش اونجا
ولی با وجودی که آدم بسیار سازگار و تحویل بگیر و خونسردی هستم ولی دیگه کلافه شدم
همسر منم یه جورائی اینجوریه. خیلی به مادرش وابسته است. امکان دارهیه روز توی خونه اسم پدر یا مادرش رو نبره. امکان نداره یه روز بهشون زنگ نزنه. الان ازشون دور هستیم. ولی اونا تصمیم دارن بیان تهران. میخوام تا اونا نیومدن، درست کنم همه چی رو. نمیدونم چه جوری. لطفا بهم بگین چکار کنم.
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز