2777
2789
عنوان

کسی بوده که خانوادش درگیر بیماری سرطان باشن

| مشاهده متن کامل بحث + 281480 بازدید | 984 پست
سلام تقریبا یه ماه و نیمه که فهمیدیم توسینه مامان گلم تومور هست ولی انگار شانس داشته که زود فهمیدیم هنوز باورم نشده دارم دیوونه میشم اعصاب هیچی رو ندارم حتی حوصله عسل خوشگل 4 ماهمو ندارم همش با خودم فکر میکنم آخرش چی میشه؟
http://tadriskhosusiorumiyeh.blogdoon.com/
http://arayeshgahetak.blogdoon.com/
دیروز شنبه مراسم خاکسپاری جاریم بود - تومور سرطانی تو سرش ( آستروسیتوما) - 5 سال بود که درگیر این بیماری بود دکترا

بعد از تشخیص گفته بودن فقط 6 ماه وقت داره - اما روحیه خیلیییی قوی داشت یعنی بعد از عمل جراحی اول بهش گفتن

خوش خیمه و قلبا باور داشت حتی وقتی شیمی درمانی و به قول خودش برق هم میرفت باز هم می گفت داره خوب میشه

کم کم تحرک همه اعضای بدنش رو از دست داد اما میگفت قرصهایی که دارم میخورم خیلی قویه خودم حس میکنم که تومور

توی سرم کوچیکتر شده !!!!!!!!!!! به این ترتیب 6 ماه شد بیش از 5 سال :(

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



بچه ها زنداداش من خودشو باخته دیشب بر اثر شدت تشنج داشته از دست میرفته با شانس اینکه تو راه مطب دکتر بوده زنده موند روزای بدیه زندگیه همه زهر مار شده
باران نباش که خودت را با التماس به شیشه بکوبی،ابر باش تا همه منت باریدنت را بکشند...
چقدر بد کتی جان متاسفم- خوندی در مورد جاریم چی نوشتم از روحیش - جاریم طفلی حرکت اعضای بدنش رو از دست داده بود وقتی می خندید قهقه میزد سرش می رفت عقب میگفت سرمو بیارد جلو واقعا باور کردنی نبود البته داشتن روحیه قوی ذاتیه دیگه امیدوارم خدای مهربون خودش کمک کنه - طفل معصوم دختر کوچولوش
کتی جون من دارم داستان خودمونو تعریف می کنم لطفا هیچ برداشتی از نوشته هام نکن چون پدر من سنشون هم زیاد بود ولی این خانم جوان هستن .
پدر من چند سال بود می گفتن دلم درد می کنه مخصوصا بعد از صرف غذا انواع اقسام ازمایشها نتیجه ای دستگیرمون نشدتا ایینکه شهریور تشنج کردن وبا ام ار ای متوجه شدیم که تومور مغزی تمام سمت چپ مغز رو گرفته گفتن بررسی کنید اگه جای دیگه نزده بود عمل کنن چشمت روز بعد نبینه متوجه شدیم معده روده مری همه درگیر شدن ومتاس تاس یعنی در واقع از معده شروع شده بوده وبعدا به بقیه جا ها سرایت کرده بوده دکتر از دوهفته تا شش ماه وقت داد که پدر من به دو ماه هم نرسید
اول قدرت تکلم رو از دست دادن بعد دیگه اندامها فلج شدن وکنترلشون ر از دست دادن اما در نهایت هوشیاری وهمه چیز رو متوجه بودن ودر نهایت هم مرگ مغزی و...
سلام .خدا همه مریض هارو شفا بده و همه رفتگان رو بیامرزه .خیلی ناراحت شدم برای همه دوستان ....کتی جون مورد مشابهی برای مادرم پیش آمده .امکانش هست اسم دکتر بیمارستان کسری رو بگی..؟
دکتر بیمارستان کسری بعد شیمی درمانی اقا نکرد به زنداداشم سدیم و پتاسیم بزنه زنداداشم به خاطر این قضیه که سدیم خونش خیلی پایین اومده بود تشنج کرد سیاه شد کف از دهنش در اومد خدارو شکر جلو در مطب بود دکتره سریع تشخیص داد زندش کرد گفت اگه تو خونه بود یا به مغزش اسیب میرسید یا مرده بود زبونم لال بچه ها بچش نباید بهش نزدیک بشه یه دختر 12 ساله هم داره اونم خودشو داره میکشه داداشم تموم شده نمیدونم حکمت کار خدا چیه پدرم و مادرم طاقتشو ندارن اونا یه داغ دیدن من میدونم این قضیه سر دارزو شومی تو خونواده ما داره ماها خیلی بهم وابسته ایم
باران نباش که خودت را با التماس به شیشه بکوبی،ابر باش تا همه منت باریدنت را بکشند...
سمیا جان خدا باباتو بیاکمرزه روحش شاد سخته خدایی سخته رو عزیز ادم من الان از غم بابام دارم دیونه میشم بابام داره خودشو تموم میکنه عروسشه زندگی بچشه زنداداشم هی بهشون میگه منو تنها نزارین من میمیرم بابا من میدونم تو. حال خودش نیست دل پدر مادرمو اب میکنه
باران نباش که خودت را با التماس به شیشه بکوبی،ابر باش تا همه منت باریدنت را بکشند...
متاسفانه سرطان دیگه یه چیز دور و غریب نیست همه جایی شده
پدر من 49 سالش بود که یهو دیدیم بالا میاره و بعد پلک چشمش افتاد بعد پای راستش رو زمین کشید کلا سه روز علامت داشت
که فهمیدیم g b m داره یعنی بدترین نوع تومور مغزی
دکترا گفتن عمل بکنید و نکنید تا یک هفته بعد زنده میمونه اما ما عمل کردیم بعدم برق و شیمی درمانی
روزای وحشتناکی بود من بچه بزرگش بودم تازه عروسی کرده بودم
یک سال خوب زندگی کرد بعد کم کم عود کرد و 5 ماه بعدش فوت شد
این یکسال خوب بودنش به ما کمک کرد تا با قضیه بهتر کنار بیایم همه اش به مسافرت و گردش و زیارت براش گذشت
بعدم رفت...........
من دیگه اون آدم سابق نشدم مامانم تنها شد افسردگی سایه شومش رو رو زندگی من و دو تا برادر کوچکترم پهن کرد و
اما زندگی ادامه داره
بالاخره هر کسی یه جوری میره از این دنیا
به حق این شب عزیز ،خدا همه رفتگان رو بیامرزد بیماران رو شفا بده و به بازماندگان صبر و تحمل عنایت کند
سلام کتی جان
من خودم داغ این مریضیرو دیدم مامان گلم تو 49 سالگی پر کشیدو رفت............
خیلی سخته و سختتر امیدای الکی که بقیه به ادم میدم ببخشید که انقدر رک میگم ولی تا روز اخر همه به ما میگفتن مامانت خوب میشه ولی نشد..............من هنوزم از کسایی که فقط میخواستن مارو امیدوار کنن گله دارم
اگر بدونی که ته این داستان چیه خیلی بهتر و راحتتر باهاش کنار میای
سرطان هیییییییییییییییییییییییچ درمانی نداره به جز معجزه که امیدوارم خدا به حق ایه های قران به بچه ی 2 ساله ی این خانوم رحم کنه و به خانوادش ببخشتش......
مامان من سرطان سینه گرفت 2 سال خوب خوب بود انقدر روحیه اش خوب بود که هیچ کس باورش نمیشد مامانم مریضه
استخر یوگا مدیتیشن انرژی درمانی.........................همه این کلاسهارو خودش میرفت
ولی بعد از 2 سال متاستاز کبد و......
هنوزم باورم نمیشه که مامان من با اون روحیه و اون انرژی رفت که رفت
دکتر گفت این مریضی اگرم خوب شه به صورت پنهان برمیگرده ولی ما چون خیلی امید داشتیم این حرفه دکترو نشنیدیم
تنها راه درمانش معجزه خداست
خدارو قسم میدم به حق دل حسین زن برادرت و شفا بده........الهی امین
Lilypie Maternity tickers
هدیه جون اندازه تومور سینه مامانت وقتی فهمیدین چقدر بود؟تو کدوم مرحله بود ؟من کساییو میشناسم که با این بیماری 15 یا 20 سال زنده موندن . سرطان سینه اگه تو مرحله صفر یا یک درمان بشه (اندازه تومور کمتر از 2 سانت) و به غدد لنفاوی گسترش پیدا نکرده باشه درمانش قطعیه مراحل 2 و 3 مرحله کلینیکیه که یه کم شانس میخواد و فقط تو مرحله آخر (4)که مرحله متاستازه امکان درمان کمه اونم صفر نیست.من از وقتی مامانم مریض شده خیلی خوندم و تحقیق کردم در مورد این بیماری متاسفانه تو کشور ما خیلی دیر تشخیص داده میشه وقتی که دیگه دیره مثل زن داداش کتی جون که به استخوان متاستاز داشته البته من نمیدونم مبدا سرطان ایشون کجا بوده ولی مشخصه که خیلی دیر فهمیدن.خدا خودش کمک کنه نمیدونم و نمیخوام بدونم چجوری تحمل میکنن بچه هاش خدا چرا گاهی اینقدر بی رحم میشه؟
http://tadriskhosusiorumiyeh.blogdoon.com/
http://arayeshgahetak.blogdoon.com/
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز