2777
2789
عنوان

متولدین خرداد 89

| مشاهده متن کامل بحث + 1150449 بازدید | 24572 پست
سلام به همه دوستای گل اول از همه تولد گل دخترهای تاپیک رو تبریک بگم منیره تولد الین رو تبریک میگم و براش بهترینها رو آرزو می کنم...همیشه شاد و سلامت باشه و سایه تو و پدرش بالای سرش باشه سودابه تولد سوزن رو تبریک میگم...براش بهترینها رو از خدا می خوام و امیدوارم همیشه صحیح و سالم باشه بعدش هم تولد خودت رو تبریک میگم...ایشالله جسن تولد 120 سالگیت رو با سوزن بگیری فریبا خیلی ناراحت شدم...امیدوارم خواهرت هرچه سریعتر بهبودیش رو پیدا کنه...دیگه به هر حال بارداری سختیهای خودش رو داره...افرین به تو که اینقدر دختر و خواهر و نوه مهربونی هستی که به همه رسیدگی می کنی صنم چقدر خوب...پس حسابی سرتون اونجا گرمه نامردا که اینجا زیاد سر نمی زنید....هاهاهاها...من فعلا امکانش رو ندارم به دلایلی که گفتم....ولی خوشحالم که دور هم هستید اونجا و لیلا گروه تشکیل داده....اونجا بهتر از اینجاست برای حرف زدن که محیط عمومیه و همه می خونند و فضولی می کنند..... سورنا هم چرا برای تولدش دستور صادر کرده و در واقع من همین کارهای کوچولو رو به خاطر حرف اون انجام دادم وگرنه امسال هیچ برنامه ای نداشتم....خوش به حال شما که تولداتون برگذار شد و راحت شدید.... کارهای تولد هم یه کمیش باقی مونده ولی نمیدونم چرا همش ذهنم درگیرشه...کلا این ماه خیلی زود گذشته و ذهنم بدون اینکه کاری انجام بدم همش مشغوله.... اعظم مرسی که درباره تولد ثنا گفتی....پس امسال تو مهد بوده و حسابی بهش خوش گذشته...افرین به تو که با این شرایط به خواسته اش عمل کردی..منتظر عکسهات هم هستم.... رکسانا مرسی که درباره جشن مهد دانیال توضیح دادی....خیلی خوشگل و بامزه شده بود واقعا...ببوسش و رفتی المان حتما عکسهاش رو بیشتر بذار برامون... بهی مرسی برای دستور چیزکیک که با دقت توضیح دادی...منم منظورم همین دو تا عکسی بود که برامون گذاشته بودی...لازم نیست همه مراحل با عکس باشه...من هنوز از اون وبلاگ خیلی استفاده می کنم و همیشه صنم رو دعا می کنم و همه بچه ها رو

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



خوب منم در راستای همین ذهن مشغولم که گفتم دیروز تنهایی رفتم پارک ابی از صبح تا عصر ...خیلی خیلی خوب بود و خیلی تخلیه هیجانی و استرسی شدم....می خواستم بعد از تولد سورنا برم که ذهنم ارومتر باشه ولی دیدم که دیگه خیلی دیر میشه و مدارس تعطیل میشه و شلوغ تر از این میشه..اینه که رفتم....خیلی خوب بود و ادم احساس می کرد رفته خارج...هاهاها...ایشالله یه دفعه جور کنیم همگی با هم بریم...و البته من دیگه گذاشتم برای پاییز و زمستون که هرماه اگر خدا بخواد برم.......
اینم یه مطلب که برای خودم خیلی آموزنده بود گفتم برای شماها هم بذارم پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند. سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند . ... پسر اول گفت: درخت زشتی بود، خمیده و در هم پیچیده. پسر دوم گفت: نه.. درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید شکفتن..... پسر سوم گفت: نه.. درختی بود سرشار از شکوفه های زیبا و عطرآگین.. و باشکوهترین صحنه ای بود که تابه امروز دیده ام. پسر چهارم گفت: نه!!! درخت بالغی بود پربار از میوه ها.. پر از زندگی و زایش! مرد لبخندی زد و گفت: همه شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید! شما نمیتوانید درباره یک درخت یا یک انسان براساس یک فصل قضاوت کنید: همه حاصل انچه هستند و لذت، شوق و عشقی که از زندگیشان برمی آید فقط در انتها نمایان میشود، وقتی همه فصلها آمده و رفته باشند! اگر در ” زمستان” تسلیم شوید، امید شکوفایی ” بهار” ، زیبایی “تابستان” و باروری “پاییز” را از کف داده اید! مبادا بگذاری درد و رنج یک فصل زیبایی و شادی تمام فصلهای دیگر را نابود کند! زندگی را فقط با فصلهای دشوارش نبین ؛ در راههای سخت پایداری کن: لحظه های بهتر بالاخره از راه میرسند!
سلام به دوستای گلم ممنون از تبریکاتتون... خیلی لطف داشتید که به یادمون بودید ما جشن تولد رو هم شنبه گرفتیم... اینجوری هم شد که دایی همسرمون فوت شد البته سنش بالا بود 95 سالش بود و راحت شد.... ولی دیدیم نمیشه بصورت رسمی و مفصل گرفت.... شنبه که همه خواهرا برادرام خونه مامانم جمع بودند کیک بردم و تولد گرفتیم... تا بچه خوشحال بشه فردا هم میریم شمال و بعدش هم خواه
نیروانا باشه توی وبلاگ میذارم دستورش رو ولی تو به من نگفتی چرا آدرس اون سایت در نهایت درست باز نمیشه. چه خوب که پارک آبی رفتی آره آدم خیلی به لحاظ هیجانی تخلیه میشه اونایی رو هم که بی حال هستن رو به هیجان میاره....راستی مگه پارک آبی رو نباید دو نفری رفت؟ مگه بیشتر بازی ها دو نفری نیستن؟ مشهد اینجوری بود....
اعظم طبق معمول نتونستم توی وبلاگ ثنا نظر بذارم تولدت مبارک ثنای گلم هزارماشالا بزرگ شدی و خیلی ناز.... چه تولد خوشگلی.دست مامان و بابا درد نکنه گذاشتن پفک و پفیلا توی لیوان ایده خیلی خوبی بود. بیتا هم کیکت رو خیلی دوست داشت به نظرم کیتی هم ناراحت نبود فقط کمی از دیدن دختر خوشگلی مثل تو متحیر شده بود.... اعظم یعنی چی که معما طرح میکنی! تولد کی بود؟ اصلا اون سفره عقد مال کی بود؟ به قول سودابه دست میذاری روی غده فوضولی آدم....یعنی چی که لبه پرتگاه از بچه عکس میگیری میذاری اینجا خودمون به اندازه کافی استرس داریم...راستی شما کی رفتین کاشان ناقلا... اعظم نظرات وبلاگ رو چکار میکنی؟ جایی ثبت میشن یا نه؟
سلام به همه دوستای گل روزهای بارونی و طوفانیتون به خیر و امیدوارم تعطیلات به همگی خوش بگذره... مامان کامی تولد گل پسرت مبارک باشه...براش بهترینها رو آرزو می کنم....همیشه شاد و سلامت در کنار خانواده عزیزش باشه.... لیلا اینجا دیروز طوفانی به سرعت 120 کیلومتر اومد...بیا بگو شمال چه جوری بود؟ مهتاب چقدر خوب که تولد سوزن یهویی شده و راحت همه چی رو برگذار کردی و خلاص شدی....شمال هم خوش بگذره بهی برای ادرس دستور چیز کیک که گذاشته بودی شرمنده یادم رفت بگم من اگر اشتباه نکنم اون روز ادرس رو باز کردم و دیدمش....امروز هم رفتم برای اطمینان دوباره چک کنم که ادرس نبود....البته این ورژن جدید مشکلات زیادی داره و اینم از همون باید باشه...مرسی که دستورش رو گذاشتی تو وبلاگ....منم اون دفعه یادمه نمی تونستم عکس بذارم و خیلی علاف شدم....بعد اخر سر یه پست جدید ایجاد کردم و موفق شدم...میدونم بی ربط بود ولی مشکلم اینجوری حل شد..... برای پارک آبی هم که گفته بودی...حق با توئه..اینجا هم بیشتر بازیها دونفره بود.ولی خوب هیچ کی پایه من نشد که بیاد اینه که تنها رفتم......ولی اونجا به مشکلی نخوردم...چون خیلی های دیگه هم تنها بودن یا تعدادشون فرد بود و من با اونا سوار می شدم...و البته من اول صبح که رفتم خیلی خلوت بود و تند تند بازیها رو سوار شدم...بعدش که دیگه خیلی شلوغ شد و صفها طولانی...بیشتر یه سرسره خیلی بلند و وحشتناک رو که هیچ کی از ترسش سوار نمیشد و صفش خلوت بود و چاله فضایی که اونم خیلی ترسناک بود و صفش خلوت بود رو سوار میشدم که هیجانش هم چندبرابر اون یکی بازیهای شلوغ تر بود که این دوتا هم یه نفره بود....به جز اون از استخر و مخصوصا تایم استخر با موج مصنوعیش خیلی استفاده کردم که نیازی نبود دونفر باشی.....البته دونفره بودن مزیت دیگه ای داره و اونم اینکه ادم حوصلش سر نمیره و بیشتر حرف میزنه و میگه و می خنده...و از طرفی یه بارم فشارم افتاد و کمی حالم بد شد که خوب تو این شرایط دونفره بودن خیلی خوبه....در کل تجربه خیلی خوبی بود ولی دفعه دیگه حتما سعی می کنم یکی رو پیدا کنم....هاهاهاها...راستی تو پارک ابی مشهد هم بردن مواد خوراکی و تنقلات و...ممنوعه؟؟ اعظم منم وبلاگ ثنا رو دیدم و نتونستم نظر بذارم...کیک و تولدش تو مهد خیلی خوب بود و مهمترین چیز رضایت خودشه و افرین به تو که با این شرایط براش تولد مورد علاقش رو گرفتی...لباس عروس خانمت هم خیلی خوشگل بود....راستی باید کار خودت باشه درسته؟....
سمیه جون بخدا تو وایبر ازت یاد کردیم که ای کاش بیایی چون به قوله خودت فضولی کمتره و کای راحت حرف میزنیم اینقدرم پرحرفیم که نگو یه موقع من میام میبینم 70 تا مسیج گذاشتن بچه ها ولی جات خالیه دارم وسوست میکنم که بیایی چه خوب رفتی پارک آبی و تخلیه شدی چقدرم شجاعی من که یه بار پارسال رفتیم استخر این سرسره ابی رو یه بار رفتم وسط راه پشیمون شدم ولی چاره نداشتم پرت شدم تو اب. امیدوارم تولد سورنا هم به خوبی برگزار بشه
راستی مطلبت هم خیلی قشنگ بود واقعا زندگی همینه نمیشه امید داشت همیشه خوبه و نمیشه نا امید شد که همیشه بده تولد سوژین و الین مبارک کیک خانم فرشته که خیلی بامزه بود مهتاب جون .خوب کاری کردی احترام گذاشتی . راستی نگفتی مربا ترشی درستیدی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   gthllwthy  |  8 ساعت پیش
توسط   فاطما_گل_  |  18 ساعت پیش