2777
2789
عنوان

کسانی که شوهرشان یا یکی از عزیزانشان اعتیاد داره اینجا مراجعه کنه

| مشاهده متن کامل بحث + 222396 بازدید | 281 پست
هستی جان
منظورتون از این که چه راه درمانی رو طی می کنیم چیه ؟یعنی توضیح بدم شوهرم چطور داره درمان میشه؟یا شما رو باروش درمان آشنا کنم .
یه سوالی داشتم شما به سایت کنگره سر زدید .؟اونجا راهنما انتخاب کردید؟توی شهر شما کنگره 60 شعبه داره؟؟؟؟؟؟؟

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


به نام خداوند عزیز وحمید
از کنگره آموختیم که ریشه همه فعالیتهای نادرست.که مارا دچار خسارت میکند (جهل ماست)که برای ازبین بردن آن باید علم آموزی کرد تا به آگاهی وروشن بینی رسید.خوشبختانه علم روش درمان تدریجی وآب گوارای تعالیم کنگره وراهکارهای ان سبب شده تا به اولین مسئله ای که بر میخوریم دوری از جهل باشد .معمولا خانواده ها در برابر رویدادهای مختلف ورفتارهایی که از فردمصرف کننده مشاهده می کنند سردر گم اندووضع قوانین خانواده مختل هست ودر چنین شرایطی است که مصرف مواد وآسیبهاوبروز رفتارها ی نا ایمن بیشتر میشود واطمینان ها ازبین میرود وبه آرامی خود را جایگزین شک ها وعدم اطمینا ن ها می کند


خانواده درکنگره می آموزد
که چگونه خود را آرام کند تا بتواند به خوبی فکر کندزیرا(***آرامش بالا برنده قوه عقل است ***)وبا رعایت قواعد خاصی خواهد توانست با موقعیتهای متفاوت روبرو شود وبه موقعیتها پاسخ مناسب دهد.وبه پیامدها وعواقب عمل
توجه داشته باشدودقت کنید که دیگر نیازی نیست .به اسم دل سوختن .خود را تبدیل به یک مامور پلیس کند بلکه قبل ازهر اقدامی که می خواهدانجام دهد.که آیا مصلحت است یا خیر؟


حشیش از درختچه ای به نام شاهدانه ویاکانابیس بدست می آید ودارای بو می باشد.موادی که از قسمتهای مختلف این گیاه بدست می آید نام های مختلفی دارند مثل بنگ .گرس.حشیش.ماری جوانا(علف)که بسته به مقدارTHC(تترا هیدرو کانابینول )موجود در آن از قدرت کمتر یا بیشتری برخوردار است.بیشترین مقدار THCدر شیره ای است که از سطح های برگ این گیاه تراوش میشود که با جمع آوری آن حشیش که قوی ترین فراورده آن است بدست می اید.
تصور عامه مردم این است که حشیش یا مواد هم خانواده آن چون مورفین ندارند پس اعتیاد آورنیستند. واگر اعتیاد هم داشته باشد اعتیاد آن روحی وروانی است
در حالیکه اعتیاد به این مواد کاملا جسمی است وTHCمستقیما روی سیستم ضد دردیا تولید کننده مواد شبه افیونی جسم اثر می گذاردوباعث تخریب آن میشود
از مهم ترین اثرات مصرف حشیش می توان به توهم .خیره شدن وخیره ماندن به نقطه ای خاص .گریه وخنده غیر طبیعی.پر خوری شدید. اختلال در درک زمان مکان وفواصل اشاره کرد.مهمترین عارضه طولانی مدت مصرف حشیش اختلال در حافظه فراموشی وتوهمات عجیب وغریب ودر نهایت دیوانگی است
حشیش وهم خانواده آن از دیدگاه کنگره 60 مواد مخدر محسوب می شودو اعتیاد سنگینی به دنبال داردکه جسمی است زیراسیستم تولید کننده مواد شبه افیونی جسم رااز تعادل خارج می کندواز تعادل خارج شدن جسم عدم تعادل روانی را به دنبال دارد .در حال حاضر مصرف کنندگان حشیش که به آن اعتیاد دارندو برای درمان به کنگره 60 می آیند می توانند اعتیاد خود رابه این ماده مخدر کاملا درمان کنند
منبع:www.congress60.org
من نیزبا تمام وجود احساس نابودی وبیهودگی میکردم .زمانی که آینده ای برای زندگی نمیدیدم .زمانی بود که حس می کردم تمام درهای دنیابه روی من بسته شده ومن جز سوختن وساختن کاری ندارم .زمانی که خود راغرق در دنیای بدبختی میدانستم.زمانی که در جهل نبودن راه درمان برای این آتش ویرانگر بودم .زمانی که گاه وبیگاه دست به دامان خدا میشدم وبا گریه وتمنا به خدا میگفتم :خدایا چرا من؟به کدامین گناه عذابم میدی؟غافل از اینکه هیچ کار خدا بی حکمت نیست .
از درون درحال نابود شدن بودم وباتمام عشق وعلاقه ای که به زندگی وهمسرم وفرزندم داشتم راه به جایی نمیبردم
اما خداوند بزرگ روزنه های امیدش رابه روی من باز کردوکنگره 60 رادرمسیر من قرار داد
آنجا بود که دانستم اعتیاد قابل درمان است وما میتوانیم مانند دیگران زندگی سالم را بچشیم
آنجا بود که دانستم ما نیز شایسته بهترینها هستیم
آنجا بود که دیگه نگفتم خدایا چرا من؟
آنجا بود که گفتم خداوندا به همه داده ها ونداده هایت شکر شکر شکر
سلام مامان گلی عزیز.ممنون از راهنماییات ....من تازه امروز وقت کردم صفحات قبلو بخونم و به سایت دسترسی پیدا کردم....... یه سوال البته اگه دوست داشتی جوابمو بده تا کمکی شاید به من هم بشه........ شوهر شما چه موادی استفاده میکرد؟؟ چند سال؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ راه های درمانو اگه میشه واسم بنویس؟؟؟ که چه راههایی رو رفتید....البته اگه دوست داری؟؟؟؟ و اینکه جطور شوهرتو راضی به ترک کردی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ برادر 20 ساله من شیشه استفاده میکنه جدیدا هم وضعش بدتر شده.... یعنی امروز حالش بدتر از دیروزه. رنگش زرد ..اولا دائم بیدار بود مثلا 2 یا 3 روز چدیدا رنگش پریده و دائما در حال خوابه. دیروز در منزل پدرم در حین مصرف 20 ساعت خوابش برده بود مادر و پدر با دیدن این وضعیت حالشون خراب شده بود من خیلی نگرانم........اگه میتونی کمکم کن در مورد راضی کردن و ترکش همه راهو رفتیم واسه راضی کردنش ولی من احساس میکنم میترسه..خودش که خسته شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ممنون میشم از راهنماییت......................بووووووووووووووووس......... شاید من تا 10 روز نباشم شما راهنماییم کن میام میخونم ..................باااااااااای تا بعد
اگه میخوای جشن دندونی و تولد بی نظیر و تک برا کوچولوتون بگیرید 09302984825
شوهر من تا قبل از ازدواجمون5 سال بود تریاک وشیره مصرف میکرد .ولی چهره اش طوری بود که اصلا باور کردنی نبود که اعتیاد داشته باشه .چند ماه بعد از ازدواجمون به رفتاراش شک کردم دیر خونه میومد .وقتی از جایی بر می گشتم خونه .حس میکردم یه بوی بدی توی خونه میاد . ولی بازم باورم نمی شد که شوهرم اعتیاد داشته باشه یعنی اصلا بهش نمیومد این کاره باشه .وقتی ازش می پر سیدم من فکر می کنم اعتیاد داری طوری قانعم میکرد اعتیاد نداره ومن اشتباه می کنم که ازش به خاطر بدبینیم عذر خواهی میکردم . تصمیم گرفتم پیش بهترین مشاور شهرمون برم وازش بخوام که کمکم کنه بدونم شوهرم اعتیاد داره یا نه ؟
بعد از چند جلسه که رفتم وشوهرمو با خودم بردم مشاور بهم گفت بله اعتیاد داره . دنیا روسرم خراب شده . گفتم ای خدا از چیزی که می ترسیدم به سرم اومد.اولش تصمیم گرفتم طلا ق بگیرم .ولی عشق وعلاقه ای که بهش داشتم نذاشت . تصمیم گرفتم کمکش کنم .تنهاش نذارم .چون واقعا حیف بود شوهرم خیلی خصوصیات خوب داره که نمی تونم چشم پوشی کنم .
خلاصه مشاوره مارو به یه دکتر مغز واعصاب معرفی کرد .دکتره ام یه عالمه قرص خواب آور وترامادل داد بهش گفت بخور .بعد یه هفته تازه شد قوز بالا قوز ترامادل اعتیاد آور بود . وشوهرم بهتر نشد هیچی تازه بدترم شد . بماند چه پولهای دادیم واسه مشاوره ودکتر .
خلاصه دیدیم بی فایده س شوهرم ترک که نکرد هیچی تازه ترامادول کوفتی هم اضافه شده بود .یه نفر بهمون گفت بهتره برید سم زدایی .شوهرم دوست داشت اعتیادش کنار بذاره ولی از خماری و درد می ترسید .سم زدایی بهتر بود چون خماری ودرد نمی کشید .خماری ودرد داشت ولی بعد از سم زدایی کمتر که اونم با قرص ودارو رفع میشد.
((وای خدا من چقدر سختی کشیدم حالا که یادم میاد اشک می ریزم .ای کاش از همون اول باکنگره آشنا شده بودم .نمی دونم شاید حکمتی بوده که من بعد از این همه زجر به آرامش برسم ))
خلاصه رفتیم سم زدایی به قول بچه های کنگره سم نزدایی اول 350 هزار تومان ریختیم به حساب تا شوهرمو بستری کردند . حالا که یادم میاد توی یکی از شبهای ماه آذر بود هوا سرد بود .من تک وتنها توی اون بیمارستان بالا سر شوهرم بودم . اول دکتر بیهوشش کرد تا درد وخماری نفهمه .بعد یه آمپولی بهش تزریق کرد تا بدنش شستشو بده وای اون لحظه بدترین لحظه زندگیم بود اونجا دیدم خماری یعنی چی اونجا دیدم شوهرم چه به روز خودش آورده .
خودش چون بیهوش بود چیزی نمی فهمید ولی من دیدم که چیکار میکرد .خودش می برد بالا ومیزد روزمین تا اینکه اومدند بستنش به تخت من توی اون بیمارستان افتضاح توی بخش مردان تاصبح پلک نزدم وبالا سرش بود تا فرداصبح که حالش یه کم بهتر شد مرخص شد وبردمش خونه چه قدر داروها وآمپولای آزاد براش گرفتم.خونواده شوهرم با اینکه فهمیدن ولی حتی توی بیمارستان نیومدن بدادم برسند .به خونوادمم حرفی نزدم .
بعد یک ماه بدبختی کشیدم ولی بی فایده دوباره دنبال اعتیاد رفت.حتی کلاسای NAفایده ای نداشت

دنبالشو فردا مینویسم .فعلا باید برم
شوهر من تا قبل از ازدواجمون5 سال بود تریاک وشیره مصرف میکرد .ولی چهره اش طوری بود که اصلا باور کردنی نبود که اعتیاد داشته باشه .چند ماه بعد از ازدواجمون به رفتاراش شک کردم دیر خونه میومد .وقتی از جایی بر می گشتم خونه .حس میکردم یه بوی بدی توی خونه میاد . ولی بازم باورم نمی شد که شوهرم اعتیاد داشته باشه یعنی اصلا بهش نمیومد این کاره باشه .وقتی ازش می پر سیدم من فکر می کنم اعتیاد داری طوری قانعم میکرد اعتیاد نداره ومن اشتباه می کنم که ازش به خاطر بدبینیم عذر خواهی میکردم . تصمیم گرفتم پیش بهترین مشاور شهرمون برم وازش بخوام که کمکم کنه بدونم شوهرم اعتیاد داره یا نه ؟
بعد از چند جلسه که رفتم وشوهرمو با خودم بردم مشاور بهم گفت بله اعتیاد داره . دنیا روسرم خراب شده . گفتم ای خدا از چیزی که می ترسیدم به سرم اومد.اولش تصمیم گرفتم طلا ق بگیرم .ولی عشق وعلاقه ای که بهش داشتم نذاشت . تصمیم گرفتم کمکش کنم .تنهاش نذارم .چون واقعا حیف بود شوهرم خیلی خصوصیات خوب داره که نمی تونم چشم پوشی کنم .
خلاصه مشاوره مارو به یه دکتر مغز واعصاب معرفی کرد .دکتره ام یه عالمه قرص خواب آور وترامادل داد بهش گفت بخور .بعد یه هفته تازه شد قوز بالا قوز ترامادل اعتیاد آور بود . وشوهرم بهتر نشد هیچی تازه بدترم شد . بماند چه پولهای دادیم واسه مشاوره ودکتر .
خلاصه دیدیم بی فایده س شوهرم ترک که نکرد هیچی تازه ترامادول کوفتی هم اضافه شده بود .یه نفر بهمون گفت بهتره برید سم زدایی .شوهرم دوست داشت اعتیادش کنار بذاره ولی از خماری و درد می ترسید .سم زدایی بهتر بود چون خماری ودرد نمی کشید .خماری ودرد داشت ولی بعد از سم زدایی کمتر که اونم با قرص ودارو رفع میشد.
((وای خدا من چقدر سختی کشیدم حالا که یادم میاد اشک می ریزم .ای کاش از همون اول باکنگره آشنا شده بودم .نمی دونم شاید حکمتی بوده که من بعد از این همه زجر به آرامش برسم ))
خلاصه رفتیم سم زدایی به قول بچه های کنگره سم نزدایی اول 350 هزار تومان ریختیم به حساب تا شوهرمو بستری کردند . حالا که یادم میاد توی یکی از شبهای ماه آذر بود هوا سرد بود .من تک وتنها توی اون بیمارستان بالا سر شوهرم بودم . اول دکتر بیهوشش کرد تا درد وخماری نفهمه .بعد یه آمپولی بهش تزریق کرد تا بدنش شستشو بده وای اون لحظه بدترین لحظه زندگیم بود اونجا دیدم خماری یعنی چی اونجا دیدم شوهرم چه به روز خودش آورده .
خودش چون بیهوش بود چیزی نمی فهمید ولی من دیدم که چیکار میکرد .خودش می برد بالا ومیزد روزمین تا اینکه اومدند بستنش به تخت من توی اون بیمارستان افتضاح توی بخش مردان تاصبح پلک نزدم وبالا سرش بود تا فرداصبح که حالش یه کم بهتر شد مرخص شد وبردمش خونه چه قدر داروها وآمپولای آزاد براش گرفتم.خونواده شوهرم با اینکه فهمیدن ولی حتی توی بیمارستان نیومدن بدادم برسند .به خونوادمم حرفی نزدم .
بعد یک ماه بدبختی کشیدم ولی بی فایده دوباره دنبال اعتیاد رفت.حتی کلاسای NAفایده ای نداشت

دنبالشو فردا مینویسم .فعلا باید برم
سلام مامان گلی عزیز...ممنون از پست هات ....... واقعا شرایط سختی رو پشت سر گذاشتی خوشحالم که انقدر صبور بودی تو تحمل کردی تا شوهرت ترک کرد واسه ما هم دعا کن تا زودتر از این وضعیت خلاص شیم............ بقیه اش رو واسم بنویس و در مورد کنگره 60 که چجوری موفق به ترک شد .ممنون میشم از راهنماییت.................... بای تا بعد
اگه میخوای جشن دندونی و تولد بی نظیر و تک برا کوچولوتون بگیرید 09302984825
ولی متوجه شدم شوهرم دوباره به اعتیاد برگشته دوماه بود که باردار بودم .از این ناراحت بودم که چرا باردار شدم با این وضع شوهرم .ولی چاره ای ندیدم جز صبر . ودنبال چاره ای گشتن . من تو دوران بارداری بخاطر اعتیاد همسرم وبی توجهی های که به من می کرد دچار افسردگی شده بودم .وهمش با شوهرم دعوا داشتیم . خلاصه بعد از جنگ وجدا لها به این نتیجه رسیدیم که بره کمپ واونجا ترک کنه. 20 روز توی کمپ نگهش داشتند من توی این بیست روز تنها توی خونه بودم جایی نمی رفتم که کسی از نبودن شوهرم با خبر نشه . بعد بیست روزکه برگشت .حال خوشی نداشت همش خودشو توی اتاق حبس می کرد بیرون نمیومد با منیک کلمه حرف نمی زد .سر کار نرفت .همش گریه میکرد . اصلا شرایط روحی خوبی نداشت .فقط تنها کاری که می کرد شبا می رفت کلاس NAوبعد دوباره بر می گشت خونه . بعد از سه ماه دیگه نتونست خودشو نگه داره ودوباره برگشت سر خونه اولش .
وای که وقتی فهمیدم دنیا روی سرم خراب شد .دوباره دعوا ها تو خو نمون شروع شد من همیشه می گفت وداد وبیداد می کردم اون فقط گوش میکرد وچیزی نمی گفت .دیگه خسته شده بودم از این وضع .دست به دامن پدر شوهرم شدم .بهش گفت اینقدر بی تفاوت نباشید فقط میخواستید پسرتون زن بدید وخودتونو بکشید کنار .
(خونواده شوهرم می دونستند شوهرم اعتیاد داره ولی به من نگفته بودند) پدر شوهرم اومد وشوهرم برد پیش یه دکتری که می گفت توی ترک اعتیاد تخصص داره .
اون موقع شوهرم درمورد اینکه دکترچی بهش گفته بود چیزی نگفت وفقط گفت اگه میخوای من خوب بشم باید یه چند ماهی صبر کنی وکاری به من نداشته باشی بعد از چند ماهی رفتارش کلی تغییر کرد خوب که نشد هیچی خیلی بدتر شد با این حال وروز تازه وقت زایمانم شد . دکتر برام نوبت زد که شنبه برم برای زایمان صبح که از خواب بیدار شدم شوهرم توی خواب ناز بود وعین خیالش نبود که من میخوام برم زایشگاه .خلاصه وقتی دیدم بی توجه خودم تاکسی گرفتم رفتم بیمارستان تا بستری شم . وقتی برگه معرفی نامه رو نشون پرستار دادم گفت زائو کیه ؟ گفتم خودم . باور نمی کنی داشت شاخ در می آورد گفت پس همراهت ؟ منم دروغ گفتم من نمی دونستم امروز زایمانم حتمی وگرنه با خودم همراه میاوردم .خلاصه گفت باید بری پذیرش وزنگ بزن شوهرت بیاد .هرچی زنگ زدم به شوهرم .گوشیو جواب نمیداد از استرس واعصاب خوردی تمام بدنم می لرزید .رفتم پذیرش .خانم تو پذیرش ازم پرسید زائو کیه؟ گفتم خودم. چنان برق از چشاش پرید گفت :چرا تنها اومدی زنگ بزن یکی بیاد دنبالت منم مجبور شدم زنگ زدم مامانم و بهش گفتم شوهرم خونه نبود من خودم تنها اومدم حالا شما خودتو سریع برسون بیمارستان
خلاصه بخاطر استرس زیادفشارم رفت بالا ودکترم تشخیص داد که فشارم بخاطر استرس وحتما باید سزارین بشم ماند که چه آمپولای بهم زدند تا فشارم بیاد پایین .واسه سزارینم امضا شوهرمو می خواستن فکر کنم یه یکساعتی طول کشید تاخودشو برسونه ومن چه زجری کشیدم.
اینا همه رو گفتم تا بگم اعتیاد شوهرم چطور اونو بی عاطفه وبیخیال کرده بود و منم کم سختی نکشیدم
بعد از دوهفته که اززایمانم گذشت اومد خونه مامانم دنبالم وبدون اینکه یه تشکر خشک وخالی کنه منو برد خونه توی این دوهفته حتی یه سر به من نزد گل وکادو هم پیش کشش. قتی با بچه برگشتم خونه نه تنها ذوقی نشون نداد تازه منو با بچه تنها میذاشت وتا صبح خونه نمی اومد . چند ماهی این وضع ادامه داشت تا دیگه صبرم تموم شد وتصمیم گرفتم قید همه چیو بزنم وطلاق بگیرم
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز