2777
2789
عنوان

خاطره باردارشدن مامانای90

4121 بازدید | 5 پست
بعد از حدود 10 ماه دیگه کلا به بارداری فکر نمی کردم تا اینکه احساس کردم دارم به پریودم نزدیک میشم اما علامتی ندارم اما چون نامنظم بود توجه نمی کردم تا اینکه بعد سه چهار روز بیبی چک خریدم و وقتی دیدم + شده شوکه شدم!! شوهرم هم اولش شوکه شد اما بعد علائم واضح ذوق زدگی رو نشون داد!! الانم هفته 10 م و تنها چیزی که از خدا می خوام سلامتی بچه ست! همین :D
تیر ماه سال 89 بود. بعد از سه روز پروژه که 21 و 22 و 24 تیر بود - 26 تیر صبحش احساس میکردم دلم یه تیرهایی میکشه

شب شوهرم بی بی چک خرید و کلی مسخره ام کرد! میگفت اگه باردار باشی بعد از این مدت که نشون نمیده. خونه ی مادر شوهرم بودیم. رفتم بی بی چکو تست کردم.

نمیشه گفت که خط واضحی دومی افتاد! اما مثل زمانهای غیر بارداری هم نبود.

چند روز بعد هم دوباره تکرار کردم. هر روز بیشتر واضح میشد. یه مسافرت کیش هم رفتیم. 27 تیر. اونجا همش دلم درد میکرد و میگفتم من حامله ام و شوهرم سر به سرم میذاشت.

بالا خره 9 مرداد آز دادم. یه روز قبل از موعد پری. بتام 77 بود. شوهرم کلی تعجب کرد! فکر نمیکرد حامله باشم. از بتام ناراضی بودم. صبحش بی بیچک هم گذاشتم که دو خط واضح داشت.

اما دخترم موند و من در اولین اقدام باردار شدم. 14 فروردین 90 به دنیا اومد جیگرمممممممممم
نبودنِ تو فقط نبودن تو نیست، نبودنِ خیلی چیزهاست...کلاه روی سرمان نمی ایستد! شعر نمیچسبد...پول در جیب مان دوام نمی آورد! نمک از نان رفته!!! خنکی از آب.......ما بی تو فقیر شده ایم مادر💔
بیشتر ببینید

مامان ها✋✋ طاها من مشکل توجه تمرکز و تاخیر کلام داشت.

دو سال برای گفتار درمانی حضوری می‌رفتیم که بی نتیجه بود.😔

تا با خانه رشد که صد تا درمانگر تخصصی گفتار و کار و روانشناس آنلاین هستن آشنا شدم، برای هر مشکلی هم آقای خلیلی بهترین درمانگر رو بهم معرفی کرد. 

این مدت خدا رو شکر پسرم خیلی پیشرفت کرده.🤩🤩

اگه نگران رشد و تربیت فرزندتون هستین خانه رشد عالیه. شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید.

فقط تعداد کمی از لباسای نو پسرم و لباسای دخترونه باقی مونده.
قیمت تمام لباسها رو بازم پایین آوردم فقط برای اینکه فروش برهhttp://newsale.persianblog.ir
خدا در درون من است ، متاسفم لطفا مرا ببخش متشکرم دوستت دارم
مرداد ماه 89 بود دو ماه بود که بعد از 3 سال جلوگیری نمی کردم هر ماه که پریود می شودم یه اضطراب خیلی وحشتناکی داشتم پیش خودم می گفتم نکنه حامله نشم خیلی دلم شور می زد شوهرم هم می گفت نترس حامله میشی ولی دلم قرص نبود ته دلم اشوب بود یه یک هفته از پریودیم گذشته بود به دوستم گفتم اونم گفت برو چک بین گفتم نمی تونم می ترسم نباشه اگه مثبت نبود چی کلی بهم امید داد از سرکار کار امدم اولین کاری که کردم یه تست زدم در کمال ناباوری دیدم داره خط قرمزه 2 تا میشه از خوشحالی نمی دونستم چکار کنم و همین طوری اشک می رختم و گریه می کردم خدا رو شکر می کردم دوران حاملگی بهترین دوران زندگیم بود
عشق ورزیدن را از کویر بیاموزیم که دریا بودنش را به آفتاب بخشید ......
ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز