2777
2789
عنوان

با جر و بحث های پدرم و شوهرم چی کار کنم ؟ کمک کنید

| مشاهده متن کامل بحث + 4232 بازدید | 29 پست
چندتا مثال بزنم یه بار بابام با شوشو رفته بودند بعد از اینکه شوشو کلی کمک بابا داده بود اخر بار بابا چاقوش رو جا گذاشته اصلا چاقو دست شوشو نبود اخرش به شوشو میگفت چرا چاقو رو نیاوردی البته شوشو اون دفعه به خودش هیچی نگفت یه بار دیگه شوشو ماشین بابا رو سوار شده بود یادش رفته بود در رو قفل کنه بابا وسط مهمونی برگشت گفت: اینم دیروز ماشین رو سوار شده درش رو قفل نکرده شوشو هم از اینکه تو جمع گفته بود عصبانی شد گفت ما هی میگیم به وسایل شما دست نزنیم بازم نمیشه شوشو خیلی بد گفته نه البته شوشو سه سال حرف رو جمع کرده بود یه بار بزنه حریف بابابم که نمیشم شوشو تقریبا قبول داره بد گفته ولی راضیه چطوری میتونم مجابش کنم ارومتر حرفش رو بزنه
اخه شوشو اولش خیلی کوتاه اومده الان داره حرمتاشون شکسته میشه شوشو میگه چند بار که جواب بدم بابات حساب کار میاد دستش فکر نمیکنه من ساده ام و هیچی نمیگمم اون وقت دیگه از ترس هم باشه احترامم رو نگه میداره

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من هم اوایل ازدواجم این مشکل رو داشتم. الان خیلی کم شده شکر خدا ولی اون اوایل خیلی اذیت شدم. به هر حال خلی از پدر زنها تحمل داماد رو ندارن.اونو به چشم کسی نگاه میکنن که دخترشونو از دستشون دراورده!با حرف زدن با پدرت هم چیزی حل نمیشه.چون ممکنه فکرکنه که اونو ول کردی و چسبیدی به شوهرت و وضع بدتر بشه! بهتره احترام پدرت رو نگه داری ولی از مادرت بخواه که گاهی تو موقعیتهای مناسب بهش تذکر بده که با دامادش مهربونتر باشه. خودت هم همیشه جلوی شوهرت حق رو بهش بده و از طرف پدرت ازش معذرت خواهی کن و بگو پدرم اخلاقش اینجوریه. نمیشه عوضش کرد ولی تو اقا و بزرگواری.ببخش و از این جور حرفها! ولی مطمئن باش که به مرور این تنشها کمتر میشه. موفق باشی.
خانواده من همه به جز بابام شوشو رو خیلی دوست داشتند البته بابا هیچکس جز خودش و مامانش رو دوست نداره خاله هام دایی همه ولی با ابن کارایی که داره میکنه با این جوابای تندش میترسم از چشم همه بیافته نمیدونم چرا همه حق رو به بابا میدند همه میگن اون باید احترامش رو حفظ کنه البته همه هم بهش میگن ما بابا رو میشناسیم همه اخلاق تندش رو میدونند ولی شوشو نمییتونه تحمل کنه شوشو میگه بابا با من مثل یه نوکر برخورد میکنه
یه بار که رفته بودیم گردش شوشو و بابا داشتند کباب سیخ میگرفتند ( بابا هیچ وقت تو هیچ کاری کمک نمیده اگه همه بده ایقدر غر میزنه که کوفتون بشه عادت داره همه چیز براش اماده باشه ) اون روز یهو داد زد سر شوشو که این چه جور کباب سیخ گرفتنه اخه این درسته تو جمع دامادت رو کوچیک کنی کم کم همه روشون تو روش باز میشه اونم شوشو ناز نازی من
عزیزم باید کمتر بری

یکی دوبارم بدون شوشو برو بعد که گفتن چرا نیومده بگو خوب شما دوست ندارید بیاداونم نمیاد

اگرم رفتید و بابات تند رویی کرد زودی برگرد و به مادرتم بگو بخاطر بی احترامی بابا به شوهرم میرم تا مادرت به پدرت بگه

تو خونه هم از شوشوت همش حمایت کن و بگو هیچکس نمیدونه تو چقدر ماهیییییییییییییییییی فقط من میدونم بابام رو ول کن اخلاقش رو نمشه عوض کرد پیره تو احترامتو نگه دار
سعی کن آرومشون کنی

خوب نیست روشون تو روهم باز بشه .

ایشالله خدا کمکت کنه .خیلی سخته ادم بین دوتا از عزیزاش قرار بگیره واقعا نمیدونه طرف کی رو بگیره؟
دلتنگــــــــم .... دلتنگ آنچه که میتــــوانست باشد و حالا نیـســـــــــت....
عزیزم واقعیت اینه که ما تو جنگل زندگی نمی کنیم. باید بپذیریم رفتارهامون چه خوب و چه بد تبعاتی برامون در پی داره. پدر شما تو این سن و سال بهتر از هرکسی این نکته ساده زندگی رو می دونه. اگر رفتار بد داشته باشیم، ساده ترین تبعاتش اینه که مردم از دورمون پراکنده می شن. ظاهرا پدرت هم انتخاب کرده شما رو کمتر ببینه. دقت کن می گم اون اینطوری خواسته نه شما. به نظر منم وقتی ایشون به حرف هیچکس گوش نمیده، شما برای اینکه روی این دو تا به هم بیشتر باز نشه و حرمتها شکسته بشه، کمتر برو منزل پدری و یا شوهرت رو نبر.
به نظر من همسرتون با جواب دادن ارزش بالای خودش رو کم میکنه وعملا تاثیری تو رفتار پدرت نداره به همسرت بگو درسته رفتار پدر من اشتباه ولی بعیده با جواب دادنهای شما بترسه واز ترسش بهت احترام بذاره این فکر شما غلطه ونهایتا به ضرر شما تموم میشه وخیلی حیفه
همسرت اگر به متانتش ادامه بده باعث سر بلندی خودشه باید صبر وگذشت کنه وبا این جنگ قدرت اعتبارش رو زیر سوال نبره مطمئنا دیر یا زود نتیجه این اقایی ومتانتش رو میگیره
http://www.taranomemehr.blogfa.com **وبلاگ ترنم مهر** ادرس کلوپ بنیاد نیکوکاری http://old.ninisite.com/clubs/detail.asp?clubID=19528 اللهم صل علی محمد وال محمدو عجل فرجهم
عزیزم بین همسر من و مادرم خیلی مورد های بدتر از بحث رخ داد مادر من به همسرم تهمت های ناجور میزد و تو چشمش بهش فحش های ناجور داد...... به همسرم خیلی خیلی بر خورد و شوکه شده بود. من ازش دفاع کردم و همسرم سرشو بالا نیاورد که جواب بده با اینکه حق با همسرم بود. اگر همسرم جواب میداد دیگه من ازش دفاع نمیکردم ....اول اینکه احترام خودشو از بین میبرد که با بزرگتر خودش دهن به دهن گذاشته واینکه هر کسی هم که بشنوه یا ببینه در نهایت متوجه بیگناه بودن همسر من شد چون زمان و اعمال انسان همه چیز رو به اطرافیانش ثابت میکنه. الان همسرم برای خانواده من قابل احترام هست چون وقتی مادرم بهش حرفهای ناجور زد اون ساکت موند نه به خاطر اینکه جوابی نداشت بده یاحق با اون نبود...... بلکه به خاطر اینکه میدونست این زمان میگذره و توخاطر ها و ذهن اطرافیان میمونه که اون بی احترامی نکرد حتی جواب نداد. تو ازش دفاع کن و بگو که زمان به همه نشون میده که همسرت ادم خوبی هست
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز