2777
2789
عنوان

مردها!!!!

3995 بازدید | 16 پست
ما به مردها گفتیم: می خواهیم مثل شما باشیم. مردها گفتند: حالا که این قدر اصرار می کنید، قبول! و ما نفهمیدیم چه شد که مردها ناگهان این قدر مهربان شدند.

وقتی به خود آمدیم، عین آن ها شده بودیم. کیف چرمی یا سامسونت داشتیم و اوراقی که باید به اش رسیدگی می کردیم و دسته چک و حساب کتاب هایی که مهم بودند. با رئیس دعوایمان می شد و ‏اخم و تَخم اش را می آوردیم خانه سر بچه ها خالی می کردیم. ماشین ما هم خراب می شد، قسط وام های ما هم دیر می شد. دیگر با هم مو نمی زدیم. آن ها به وعده شان عمل کرده بودند و به ما ‏خوشبختی های بی پایان یک مرد را بخشیده بودند. همه کارهایمان مثل آن ها شده بود فقط، نه! خدای من! سلاح نفیس اجدادی که نسل به نسل به ما رسیده بود، در جیب هایمان نبود. شمشیر دسته ‏طلا؟ تپانچه ماشه نقره ای؟ چاقوی غلاف فلزی؟... نه! ما پنبه ای که با آن سر مردها را می بریدیم، گم کرده بودیم. همان ارثیه ای که هر مادری به دخترش می داد و خیالش جمع بود تا این هست، ‏سر مردش سوار است. آن گلوله الیافی لطیفی که قدیمی ها به اش می گفتند عشق، یک جایی توی راه از دستمان افتاده بود. یا اگر به تئوری توطئه معتقد باشیم، مردها با سیاست درهای باز ‏نابودش کرده بودند. حالا ما و مردها روبه روی هم بودیم. در دوئلی ناجوانمردانه. و مهارتی که با آن مردهای تنومند را به زانو درمی آوردیم، در عضله های روحمان جاری نبود.‏

سال ها بود حسودی شان می شد. چشم نداشتند ببینند فقط ما می توانیم با ذوقی کودکانه به چیزهای کوچک عشق ‏بورزیم. فقط و فقط ما بودیم که بلد بودیم در معامله ای که پایاپای نبود، شرکت کنیم. می توانستیم بدهیم و نگیریم. ‏ببخشیم و از خودِ بخشیدن کیف کنیم. بی حساب و کتاب دوست بداریم. در هستی، عناصر ریزی بودند که مردها با ‏چشم مسلح هم نمی دیدند و ما می دیدیم. زنانگی فقط مهارت آراستن و فریفتن نبود و آن قدیم ها بعضی از ما این را ‏می دانستیم. مادربزرگ من زیبایی زن بودن را می دانست. وقتی زنی از شوهرش از بی ملاحظگی ها و درشتی های ‏شوهرش شکایت داشت و هق هق گریه می کرد، مادر بزرگ خیلی آرام می گفت: مرد است دیگر، نمی فهمد. مردها ‏نمی فهمند. از مرد بودن مثل عیبی حرف می زد که قابل برطرف شدن نیست. مادربزرگ می دانست مردها از بخشی از ‏حقایق هستی محروم اند. لمس لطافت در جهان، در انحصار جنس دوم است و ذات جهان لطیف است.‏مادربزرگ می گفت کار زن ها با خدا آسونه. مردها از راه سخت باید بروند. راه میان بری بود که زن ها آدرسش را داشتند ‏و یک راست می رفت نزدیک خدا. شاید این آدرس را هم همراه سلاح قدیمی مان گم کردیم.‏

به هر حال، ما الان اینجاییم و داریم از خوشبختی خفه می شویم. رئیس شرکت به مان بن فروشگاه سپه داده و ما ‏خیلی احساس شخصیت می کنیم. ده تا نایلون پر از روغن و شامپو و وایتکس و شیشه شور و کنسرو و رب و ماکارونی ‏خریده ایم و داریم به زحمت نایلون ها را می بریم و با بقیه همکارهای شرکت که آن ها هم بن داشته اند و خوشبختی، ‏داریم غیبت رئیس کارگزینی را می کنیم و ادای منشی قسمت بایگانی را درمی آوریم و بلندبلند می خندیم و بارهایمان ‏را می کشیم سمت خانه. چقدر مادربزرگ بدبخت بود که در آن خانه می شست و می پخت. حیف که زنده نماند ببیند ‏ما به چه آزادی شیرینی دست یافتیم. ما چقدر رشد کردیم.

افتخارآمیز است که ما الان، هم راننده اتوبوس هستیم هم ترشی می اندازیم. مهندس معدن هستیم و مربای انجیرمان ‏هم حرف ندارد. هورا ما هر روز تواناتر می شویم. مردها مهارت جمع بستن ما را خیلی تجلیل می کنند. ما می توانیم ‏همه کار را با همه کار انجام دهیم. وقتی مردها به زحمت بلدند تعادل خودشان را ایستاده توی اتوبوس حفظ کنند، ما با ‏یک دست دست بچه را می گیریم با دست دیگر خریدها را، گوشی موبایل بین گردن و شانه، کارهای اداره را راست و ‏ریس می کنیم. افتخارآمیز است.‏

دستاورد بزرگی است این که مثل هم شده ایم. فقط معلوم نیست به چه دلیل گنگی، یکی مان شب توی رختخواب مثل ‏کنده ای چوب راحت می خوابد و آن یکی مدام غلت می زند، چون دست و پاهایش درد می کنند. چون صورت اشک آلود ‏بچه ای می آید پیش چشمش. بچه تا ساعت پنج مانده توی مهد کودک. همه رفته اند، سرایدار مجبور شده بعد از رفتن ‏مربی ها او را ببرد پیش بچه های خودش. نیمه گمشده شب ها خواب ندارد. می افتد به جان زن. مرد اما راحت است، ‏خودش است. نیمه دیگری ندارد. زن گیج و خسته تا صبح بین کسی که شده و کسی که بود، دست و پا می زند.‏

مادربزرگ سنت زده و عقب افتاده من کجا می توانست شکوه این پیروزی مدرن را درک کند؟ ما به همه حق و حقوقمان ‏رسیده ایم. زنده باد تساوی!‏

خدایا ... خودت رو از من نگیر ...
ممنون جالب ناک بود
مـرد که تـــــــــــو باشی زن بــودن خوب است ..

از میان تمـام مذکرهای دنیا ...


فقط کـافیــــــست پــای تــــــــــو در میان باشـد ..

نمیدانی برای تـــــــــــــــو خانـوم بودن چه کیـفی دارد ...
http://chefartist.ir/

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 








فوق العاده بود..............................
زنانی که کتاب می‌‌خوانندبرای جوامع نابرابر و مرد سالار خطرناکند.زیرا آنها با مطالعه می‌‌تواننددنیایی بهتر را تصور و برای به وجود آوردنش مبارزه کنند!                                                     (لینک گروه تلگرام مشاوره @visionclinic)               
کجاش محشر بود؟؟؟؟
خیلی ظریف داره میگه تو هم برو تو خونه بشین
حالا مثلا به زنهای قدیم خیلی تو خونه خوش میگذشت؟ با آب یخ ظرف و رخت میشستن؟ هر سال یه بچه به دنیا میاوردن و به کول بچه سال قبل میبستن؟ انقدر مشغول کار بودن که نمیفهمیدن بچه ها کی بزرگ میشن
فقط اونها مادر بودن و مادری بلد بودن؟
یا بچه های قدیم خیلی خوشبخت بودن که مادران بیسواد و بیخبر از دنیا داشتن؟ تازه اون زمان کل دنیا از اینی که الان هست خیلی خیلی عقبتر بود و بیسوادی و عدم داشتن روابط اجتماعی برای مادران چندان دردسر ساز نبود
ولی حالا چی؟ حالا که دنیا دیوانه وار رو به جلو حرکت میکنه؟
مادرهای با سواد و شاغل زمان کمتری با بچه شون هستند ولی مادران با کیفیت تری هستند
کی گفته مردها شبا مثل سنگ میخوابن؟ شوهر من که پا به پای من بچه داری میکنه
حالا که بلد نیستیم با پنبه سر شوهرامونو ببریم یا بلد نیستیم ازشون سواری!!! بگیریم! حالا که باهاشون همسر و شریک زندگی و دوستیم خیلی محجوریم؟
به جای اینکه از زندگی و فعالیت اجتماعی پشیمونمون کنن بیان مردها رو آموزش بدن تا وظایف پدری و همسریشون رو درست انجام بدن
ببخشید می می ناز جون
میدونم که متن از خودت نیست و نقل قول کردی
میدونم که از سر خستگی این متنو گذاشتی
من هم یه وقتهایی میبرم
همونطور که همسرم گاهی مستاصل میشه
.
.
می می ناز جون قصد ناراحت کردن شما رو نداشتم ولی باور کن این متنها رو کسانی مینویسند و منتشر میکنند که میخوان زنها رو از صحن جامعه پاک کنند ، کسانی که با سواد و تخصص زنها نمیتونند مقابله کنند
همونها که ضریب جنسیتی برای رشته های دانشگاهی میذارن
همونها که تو امتحانات استخدامی شرط جنسیتی میذارن
همونها که بعضی پستها و مشاغل رو برای خانومها ممنوع میکنند
و با تمام این تمهیدات در مقابل تلاش شیرزنهای ایرانی ناتوانند
حالا جنگ روانی رو در پیش گرفتن
اگه خیلی میخوان باری بردارن چرا در جهت آموزش به مردهایی که افکار متحجرانه دارن تلاش نمیکنند؟�تنها راه کم شدن بار مسئولیت زنها از دست دادن کارشونه؟
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792