منم اومدم بعد یه مدت
امیدوارم خودتون و نی نی های گلتون که بزرگ شدن خوب باشین
مهدیه زهرای ما هم حرف زدنش یکم پیشرفت کرده ولی نه زیاد،به جاش با توجه به سنش درکش بالاتره و جملات دستوری پیچیده رو هم کاملا متوجه میشه
عااااااااااشق کتاب و پازله،هم میاره من بخونم هم خودش میخونه،پازل هم یکسره دستشه و خراب میکنه و درست میکنه...
من الان دو تا دختر دارم.هستی 3 ماهه هم دختر من شد
مژگان واقععععععععععععععا تبریییییییییییک ،خیلییییی خوشحال شدم،خیلی کار خوبی کردی
منم دوست دارم بعدیم دختر باشه ولی یه فال بهم گفت پسره،اگه پسر باشه مجبورم یه آبجی دیگه برا مهدیه زهرا بیارم فکر نکنید من خیلی بچه دوست دارما،نه اصلابه خاطر مهدیه زهرا
دعا کن برا منم که زود نتیجه بگیرم از ماه دیگه میخوام پروژه شروع بشه،البته اگه همسری ادا در نیاره!!!!!
در مورد از شیر گرفتن من که میخوام تا دو سالگی بدم ولی مهدیه زهرا از یک سالگی شیر شبش قطع شد مشاور پایش بهم گفت باید قطع شه هم دلم براش میسوخت هم میترسیدم ولی واقعا به نفع هر دومون شد
گفت اگه خواست بهش آب با لیوان سوراخ دار بده،اگه راضی نشد بغلش کن و کمر و بازوشو با تماس پوستی بمال ،گفتم فقط می می آرومش میکنه و گریه میکنه و اگه ندم کلا بیدار میشه ،گفت عیب نداره بیدار شه و باهم بازی کنین سرگرمش کن که یادش بره،بالاخره با چند روز بیخوابی از سرش افتاد،قبلش یک ساعت هم نمیخوابید و همش می می میخواست ولی با این روش اولش یک بار با نماز صبح میخورد و بعد یه مدت اصلا نخورد.
گفت بعد 18 ماهگی هم تا الان معنی مامان می می بود ولی باید بشه بازی،تا اومد طرفت شروع کن به بازی کردن باهاش تا حواسش پرت بشه،بعد اگه یادش رفت که هیچی ولی اگه باز اصرار کرد بعد 10 تا 15 دیقه بازی بهش بده که معنی مامان عوض شه و اینطوری کم کم یاد میگیره که هی می می نخواد و میاد طرفت برا بازی کردن
به شدت هم مخالف چیزی کشیدن یا تلخ کردن سینه بود