آقا یکی به من بگه چطوری

بهش فک نکن اصن

خودتو به ی چیز سرگرم کن

شاید بهت فکر میکنه

یه چیزی مونده توی ناخودآگاهت انگار تو احساس خشمتو کامل خالی نکردی 

بهتره از یک مشاور کمک بگیری دلیل اینو بفهمی چطور رابطتون کات شد؟

چون ارتباط با پدر خیلی عمیقه به نظرم برای همینه که هنوز مونده 

به نظرم با یه تراپیست صحبت کن

ببین اینایی که شما نوشتی خیلی ریشه ایه و حتما باید با کمک یک مشاور حل بشه چون اصلا ممکنه مشاور بهت بگه اصلا به صلاحت نیست برگردی یا بگه برگرد و راهنماییت کنه چطور مشکلات رو حل کنی

 حق میدم خشمت به جاست و بعد همه ی اون کار ها اومده گفته پشیمونم انگار خشمت رو بیشتر هم کرده پیوند درونی و ریشه دار پدر فرزندی میخواد برگردی اما توی ناخودآگاهت خشمی که سرکوب شده شبها بیرون می زنه 

من نمی تونم بگم برگرد یا برنگرد چون نه مشاورم نه شرایطتت رو کامل می دونم

ولی میتون بگم اگر دوست نداری برگردی رها کن بگو من بخشیدمش نه به خاطر اون برای آرامش خودم رهاش میکنم اون گذشته ی منه و گذشته و از این به بعد به آینده فکر میکنم 

اگر فکر میکنی به هر دلیلی باید برگردی چون احساس میکنم با همه اینها شما ته دلت می خواد برگردی باید به شکل صحیح اختلاقاتتون رو برطرف کنی یک روز تنهایی بری باهاش بشینی در آرامش بگی تموم اون حرف هایی رو که تو خواب زدی رو فقط سعی کن آروم باشی حتی می تونی از داروخانه یک آرامبخش ضعیف بگیری قبل رفتن بخوری 

دقیقا مشاوره همینه دیگه چون این افراد نمی رن مشاوره دور و بری ها باید برن تا خودشونو نجات بدن