2777
2789
عنوان

تنها زندگی کردن با بچه شیرخوار

257 بازدید | 17 پست

سلام ممنون میشم نظراتتونو به اشتراک بزارین

من خانه دار و یه بچه شیرخوار هشت ماهه دارم ولی از دست شوهرم کلافه شدم یه سری کارهایی بدون اینکه بدونم انجام میده، مثلا یه گونی برنج و روغن بدون اینکه به من بگه از خونه برداشته رفته فروخته! و همین که فهمیدم برخورد کردم و بشدت ناراحت شدم و در آخر بهم گفت به توچه تو وظیفته فقط آشپزی کنی و مراقب بچه باشی اینحرف بدجور دلمو شکوند و تصمیم دارم ازش جدا بشم و تنهایی زندگی کنم ترجیح میدم تنها باشم تا به چشم کسی کلفت!

ایا کسی تنهایی زندگی کرده تجربشو بگه چون زندگی با خانوادم برام سخت هست و البته درست هم نیست

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

جوابشو خودت باید بدی

سرمایهه ای برای خونه داری؟با بچه کوچیک چطور میخوای کار کنی؟مهارتی داری؟

   اگر در تاپیکی نظرات بیجا و غیرمنطقی به کامنت من          دادین و پاسخی دریافت نکردین                                     دیگه بدونین ارزش خودتون و نظرتتون در چه حد پایین بوده.         پس احترام خودتونو نگه دارین.باتشکر                                                                                                                                                 

بیشتر ببینید

شاغل هستی؟

حداقل صبر کن بچه ات بزرگ تر بشه

ممکنه مشکلاتتون هم تا اون موقع برطرف بشه

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
بیشتر ببینید
جوابشو خودت باید بدیسرمایهه ای برای خونه داری؟با بچه کوچیک چطور میخوای کار کنی؟مهارتی داری؟

سرمایه ندارم ولی مدرک فوق لیسانس شیمی دارم قبلا مدرس بودم ولی الان چون بچه شیرخوار دارم نمیدونم چیکار کنم

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

سلام

رز_بهاری | 18 دقیقه پیش

حس ششمم

norff | 10 دقیقه پیش
2791
2779
2792
tele