مریم جون شب ۱۱ انتقالم خواب دیدم یه نوزاد دارم که بهش شیر میدم
ببین من بچه اصلا کم ندیدم و دور و اطرافم کلی بودن که خودم بزرگشون کردم
اما این بچه انقدر زیبا و شیرین و نافذ بود که اصلا صورتش یادم نمیره
انقدر خوشحال شدم گفتم حتما باردارم
اما نشد دیگه...
حتما این فسقلی به اون شیرینی که توقع داشتم نبوده
ولی به نظرم خدا این خواب رو برام فرستاد چون قبلش میگفتم خیلی خسته شدم دیگه انتقال نمیدم بیخیال میشم چون واقعا اینسری اذیت شدم نمیدونم چرا...
این خواب رو که دیدم مهر بچه نداشته م به دلم افتاد و الان میگم که برای به دست آوردن اون رویا صد بار دیگه هم تلاش میکنم ، انشالله
😍🙏
ممنون که یادم بودی مریم گلی🌸