♥♡♥♡سلام و صد سلام به دوستان خوب و همیشه همراه
من که دیگه کم کم دارم از خاطره ها محو میشم...خدارو هزران بار شکر که یاران قدیمی همگی به سلامتی گلهاشون رو بغل گرفتن...
جونم واستون بگه تا کجاهاا پیش رفتم بله دیگه...سریع برم سر اصل مطلب دل تو دلم نیست تا بهتون بگم داستان رو عزیزای من..دیگه کارهایی میخوام انجام بدم کارستون
●●●●●●●از طریق یکی از دوستان با خانواده ای اشنا شدم که به دلیل یه سری مشکلات دختر بچه 3 سالشون پیش اقوام بزرگ شده و حالا دنبال خانواده ای هستن واسه فرزندخواندگی
وااای بچه هااا تا دیدمش عاشقش شدم اینقدر دختر ناز و آرومیه که نگم واستون...انگار هزار ساله میشناسمش جزیی از خودمه...واااای خیلی خوبه حس اینکه بتونم مفید باشم مخصوصااا در این زمینه ولی خیلی نگرانی دارم که کار درستی هست یا نه
میخوام اگه بشه قدم رو چشممون بزاره و بشه چراغ خونه مون اما چند تا مشگل هست که مشورت میخوام ازتون:
1. اینکه پدر و مادرش از هم جدا شدن و خب نگران اینده ام که بخوان بچه رو...هرچند که تعهد دادن به بهزیستی و اینکه احتمالا برنامه سفر ما جور بشه و دیگه ایران نیستیم حداقل تا مدتی و از این بابت خیالم کمی راحته...و خوشحالم بچه با شرایط خوبی بزرگ میشه
2. دغدغه بعدی سن این خانوم کوچولو هست...به نظرتون میشه هنوز تو این سن واسه تربیتش سرمایه گزاری کرد و اصلا میتونه با ما کنار بیاد چون دیگه داره میشه 4 سالش و خوب میدونه که پدر و مادر بیولوژیکش نیستیم
یه چیز خنده دار همسرم میگه من دلم نمیخواد بزرگ شم وای یهو میشم پدر یه دختر 4 ساله آمادگیشو ندارم...خدااایاااا هنوزم بعد اینهمه مشکلات آمادگی نداره