آره عزیزم خیلی اذیت شدم....
تک و تنها تو شهر غریب.....
چند ماه فقط در حال دراز کش باشیو بازم لک و خونریزی.....
طفلک همسرم میرسید خونه شیفا دوم کاریش شروع میشد.....
بعدش جفت پایین.....
باز شانس آورده بودم تهوع نداشتم.....
البته اونم یه بدی داشت استرسم زیاد بود فکر کن خونریزی داشته باشی علایم بارداریم نداشته باشی سونو تا سونو میفهمیدم همه چی سرجاشه.....
اما بازم شکر اون روزام گذشت.....
میوه شیرینش الان شیرین لالا کرده.....
منتظره داداشش بیاد بشه همبازیش.....
پس ایشالله به زودی میوه شیرین صبرتو خواهی دید عزیزم.....