بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

چندروزقرص داستینکس خوردین...... پشت سرهم خوردن داستینکس رو پایین اومدم پرولاکتین تاثیرداره ....

مرسی عزیزم انشاالله قسمت همه اونایی که منتظرن

روزی که فهمیدم طبیعی نمیتونم باردارشم و باید وارد این راه بشم،خیلی ناراحت شدم.همش میگفتم خدایا آخه چرا من،هزارجور فکر و خیال..از هزینه اش بگیر تا داروها و ۱۴ روز انتظار..کلی با خودم کلنجار رفتم تا به شرایطم عادت کردم.بازم گفتم خدایا شکرت لااقل یه راه حل جلو پام گذاشتی.

تا با این تاپیک آشناشدم،اونموقع بود که قوی ترشدم،انگارجون گرفتم..‌زنهایی رو میدیدم که همدردم باهاشون،زنهایی که مصرانه تلاش میکنن تا به هدفشون برسن..پس گفتم منم یکی از همین هام که باید ازشون جنگیدن رو یاد بگیرم..

 سرزدن به این تاپیک شده کار همیشگیم.تاسرم خلوت باشه بدون شک اینجام.شاید پست نزارم و نباشم،اما حتما حتما تمام پست هاتون رو میخونم.حتی ۲۰ صفحه ام اضافه شده باشه تک تک میخونم تا ببینم دوستام در چه حالن. اونی که میخاست پانکچر کنه ،اونی که انتقال داده،اونی که منتظر آزمایشه... اونی که داره ۹ماه شیرین رو سپری میکنه.با شادیاتون شاد شدم و به خاطر ناراحتیتون اشک ریختم.

الان اومدم و خبر ناراحت کننده ای دیدم.ثمین 😢

چی میتونم بگم؟؟اصلا میشه چیزی گفت؟؟

خیلی ناراحتم..‌احساس میکنم غمگین ترین زن روی دنیا الان منم..انقدر که الان ناراحتم بعد منفی شدن میکرو خودم ناراحت نبودم.

میدونین کسایی که راحت باردار میشن حال مارو درک نمیکنن.. اونایی که میگن غصه نخور ایشالا سری بعد..

نمیدوننن که تنها این ۱۴ روز نبوده،پشت این ۱۴ روز یه عمره.. از دکتر رفتن ها دارو خریدن ها... همه دردها رو به جون خریدن فقط برای داشتن یدونه بچه که خیلی ها راحت بهش رسیدن.

اما بعد همه اینها هم بازم میگم خدایا شکرت..

خدایا شکرت راه رو برای من و امثال من باز کردی اما خدایا خودت صبرشو و روحیه شم بهمون بده.خدایا نزار کم بیاریم.خدایا دستمون بگیر.. خدایا معجزه ات رو به ماهم نشون بده.

خدایا از خودت میخام ثمینمون رو آروم کنی.🍀🍃💙

 معذرت میخام که طولانی نوشتم.واقعا دلم گرفته بود.💔

هفته ای ۱ دونه نیم میلی خوردم واسه من که داستینیکس جواب داد خدارو شکر بعد از تقریبا ۱۱ ماه بالا نرفته

من اين دفعه دومين بارمه كه انتقال دادم گفتن اگه بخواي خراش ميديم

ثمین جان دورت بگردم ، خبر منفی شدن رو شنیدم واقعا شوک شدم.همین جوری اشکام میریزه..نمیدونم چه جوری دلداریت بدم..فقط از خدا برات آرامش میخام ..

😢😢😢😢😢😢😢

برا ثمین جون خیلی ناراحتم خیلیییی . خدا براش معجزه کنه ان شالله . خدا خودش کمکش کنه تا هممون خوشال بشیم

چشم گلم حتما میگم برام بنویسه منم هر بار ک میره بالا کابرگولین میخورم ک باز یرمیگرده بعد از یمدت. الانم برام کابرگولین نوشته 8 دونه هفته ای دو بار هر بار یه نصف.طرح 85 رو برا کساییکه شرایطشو دارن خودشون اعمال میکنن.شما دیگه نمیای جهاد؟

عزیزم شما چی شدی؟سیکلت چی شد؟

سلام مبارکه عزیزم.شما طبیعی باردلر شدین مگه؟؟

گلم من باید دوازدهم سیکل بعدیم برم سونو ک ب سیکل بعدترش دارو بگیرم . من این ماه هم اقدام ب بارداری دارم چون گفتم اثر اون آمپولا هم هستش . امروز روز پانزده پری هستم چون ضخامتم کم بودش از روز ششم تا دوازدهم روزی چارتا استرادیول خوردم الان اینجا بچه ها گفتن ک استرادیول مانع تخمک گذاری و مانع بارداری میشه منم این ماه امید دارم میگم شاید خدا معجزشو بهم نشون بده

سلام آناجون 

اصلا دوست نداشتم جو تاپیکمونو با این خبر نحس بهم بریزم ولی واجب دونستم بهتون اطلاع بدم

امروز صبح دقیقا یکماه و یکروز از روز انتقالم میگذره با هزار امید و توکل رفتم رشت برا سونو .

متاسفانه ساک حاملگی در کار نبود.

دکتر هنگ کرده بود همون دو نقطه جنین به قوت خودش باقی بود آندومتر تری لاین  و ضخامتش تکون نخورده بود رو همون عدد هشت مونده بود 

دکتر گفت آز بتای مجدد.

رفتم بتا دادم عدد تیتر ۳.۹و منفی.

بار چهاردهم هم نشد.

دیگه چی میتونم بگک.شکر .

خیلی حالم خوش نیست انقدر گریه کردم که چشمای به اون بزرگی اندازه نخود شده.

دیگه حتی نمیتونم دردمو مخفی کنم.فکر منمیکنم درد بزرگتر از اینم وجود داشته باشه

میخوام برم پیش دکتر رزاقی ولی ایشونم قطعا نوبت نمیده به این زودیا .

خیلی درمونده شدم خیلی

روز اول که قدم توی این راه گذاشتم باور نداشتم اینقدر جرات داشته باشم .ولی ثمین زاده شده برا درد.و باید به پونزدهمین انتقالم فکر کنم.

امید که همیشه هست خواهری انشالله بار پونزدهم

رزاقی الان زنگ بزنی برای مهر بهت نوبت میده، بیا تو این تایپیک ببین همه مثل تو بودن پیش رزاقی رفتن و. متوجه مشکلشون شدن

https://www.ninisite.com/discussion/topic/1218575/از-سقط-مکرر-پیگیری-تا-درمان?page=879