2777
2789
عنوان

بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

| مشاهده متن کامل بحث + 7046071 بازدید | 684498 پست
سلام دوستان خوبید مامانهای جدید؟راستش من دیشب یک خواب خوبی دیدم کلی توی خواب ذوق کردم ولی بعد که بید ...

عزیزم خیر ایشالله ... چه خواب قشنگی دیده... ایشالله به زودی مامان میشی   

منتظررحمت عزیز ما نقریبا با هم بودیم شما تونستی انتقال بدی؟؟

مونیکا جان راجع به انقباضات رحمت حتما بگو .... چون شدید بوده بهت دارو میدن ... منیزیم میدونم تجویز میکنن ... ولی حتما بگو...ایشالله اینبار مامانی به خواست خدا

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



بچه ميخوام چكار وقتي  دارم رواني ميشم ازين همه فشار خدايا قربونت ميخواستي ميدادي ديگه  ن ...

افسون جون ... درکت میکنم... خودم یه وقتایی خیلی بهم فشار میاد ... خیلی ... یعنی هممون حس تورو درک میکنیم.... میدونی آدم یه حس خفقان بهش دست میده کلافه میشه ... بهت پیشنهاد میکنم وقتی اون حس داره میاد سراغت سریع پاشی حس و حالتو عوض کنی.... من مثلا پا میشم یا خونه تمیز میکنم ....اتو میکنم ... میرم بیرون یه دور میزنم ... تلفن میزنم به بابام .... با دوستم چت میکنم ... فیلم میبینم ... درس میخونم ... یعنی هر کاری میکنم که بهش فکر نکنم ... اینا مثال بود زدم ...  ... هیم میرم موهامو کوتاه میکنم   میدونی هر وقت حالم گرفته میشه میرم سلمونی   خودمو تو آینه با موی مرتب میبینم حالم خوب میشه 

من خودم با این موضوع شاد میکنم که خدا یه مشکلی بهم داده که قابل حله خداروشکر دوسم داشته نخواسته با دردای ناجور امتحانم کنه... گرچه درد تو زندگیم زیاد دیدم ... برادر دسته گلم و مامان عزیزم به بدترین شکل از دست دادم اونم توسن جوونی... نمیگم ناراحت کنم کسی رو فقط میگم انسان قویه ... میتونه ... نذار ناامیدی بهت غلبه کنه.خدا وقتی میخواد از یه چیزی بهترینشو بده همیشه یکم امتحان میکنه ببینه ماها واقعا اون چیز رو میخوایم چقدر میخوایمش..وقتی کم نیاری خدا هم در رحمتشو برات باز میکنه... خدا بزرگه... خدا مهربان...حتما میشه ...شک نکن ... فقط ناامید نشو ... هرگز بعدم از کجا میدونی خدا نمیخواد بده ؟ ما فقط یه راه بلدیم ولی خدا هزار تا راه ..مهمه رسیدن به خواسته ماست چه جوریش رو بهتره بسپاریم به خودش...اطمینان کن ...اصلا هم ناراحت نباش این حسا طبیعیه ... هممون برامون پیش میاد ...مهم اینه که باور داشته باشی که میتونی... الهی آمین که مامانی ...     🍼🍼🍼

مامان سبحان جون نگران نباش... هیچی نمیشه ..... منم دقیقا روز انتقال عصرش با همسرم بحثم شد ... خیلی م ...

خوبي ليلا جون ، گريه كه من كلا اشكم دمه مشكمه از وقتي يادم مياد همينطوري بودم به محض اينكه اراده كنم مثل ابر بهار گريه ميكنم . 😂😂😂😂

من الان ٢ تا پروژسترون دارم صبح ها شبم يه شياف دكترم نيس الان فردا مياد واقعا ب جايي جز خودش ا ...

افسون جون دکتر من میگه خون تو بارداری دیدین نترسین.... فقط استراحت کن و فقط هم از خود دکترت بپرس ... هیچ کاری رو بدون تماس با خودش انجام نده ... استرس هم نداشته باش ایشالله که چیزی نیست ... خون و لک تو بارداری ما طبیعیه

خوبي ليلا جون ، گريه كه من كلا اشكم دمه مشكمه از وقتي يادم مياد همينطوري بودم به محض اينكه اراده كنم ...

قربونت برم.... منم همینم   ... مادرشوهرم یه سری بهم گفت تو رو زیادی نوازشت کردن لوس شدی   

ولی خداشاهده لوس نیستم ... 


منم به هيچ كس نگفتم فقط همسرم ودخترم والبته يه خواهرم ميدونه كه به هيچ كس نگفته ولي حالا سئوال من اي ...

نه عزیزم.... بارداری کاملا مثل بارداری طبیعیه .... فقط تفاوت ما در لقاح... بگو باردار شدی ... بعد شنیدن صدای قلب بگو ... 

قربونت برم.... منم همینم   ... مادرشوهرم یه سری بهم گفت تو رو زیادی نوازشت کردن لوس شدی &nbs ...

منم واقعا اصلا لوس نيستم ولي اين خصوصيت ديگه دست خودم نيست البته گريه خيلي آرومم ميكنه خيلي زياد ، فكر نميكنم ويژگي بدي باشه بعضيها كه اين ويژگي رو ندارن به نظرم غصه هاشون رو خيلي بيشتر در درونشون ميريزن .

حالا من يك شوهر خاله دارم هميشه به من ميگفت بچه بودي خيلي گريه ميكردي و از اينجور حرفا ، حالا مادرم بنده خدا ميگه ما چون به خاطر كار پدرم سمت سيستان و بلوچستان زندگي ميكرديم و وقتي پدرم ميرفت جبهه و ما تنها بوديم ميومديم كرج خونه مادربزرگم كه خاله ام اينا هم اونجا طبقه بالا زندگي ميكردن و مادرم ميگه چون مدت زيادي بود نديده بوديشون خوب به نظرت غريبه به نظر ميرسيدن و تا عادت كني خيلي بي تابي و گريه ميكردي حالا اينا رو گفتم كه بگم همين شوهر خاله من كه اينقدر به من ميگفت يك نوه داره كه الان ٨ سالشه دقيقا مثل من از بچگي و همينطور الان اشكش دمه مشكشه ، هميشه هم بهش ميگم اينقدر به من گفتيد كه سر خودتون هم اومد . 😄😄😄😄

افسون جون ... درکت میکنم... خودم یه وقتایی خیلی بهم فشار میاد ... خیلی ... یعنی هممون حس تورو درک می ...

مرسي عزيزم حرفات ارامشبخشه

خدا رحمت كنه مادر و برادر عزيزتون رو ...

الان موبايلمو روشن كردم ٢٦ بار همسايموون زنگ زده

ميس كال افتادع 

ميخواد گير بده بريم بيرون ازين ادماي سيريش بيشتررررر دارم حرص ميخورم

مي دونم كه مياي، دلم ميگه تور راهي...
منم واقعا اصلا لوس نيستم ولي اين خصوصيت ديگه دست خودم نيست البته گريه خيلي آرومم ميكنه خيلي زياد ، ف ...

آخی عزیزم.... خب سخت بوده زمان جنگ .. دوری استرس ... خداییش خیلی دوران سختی بود... 

راست میگی ... هی میگن هیچکس رو منع نکنین   

مرسي عزيزم حرفات ارامشبخشه خدا رحمت كنه مادر و برادر عزيزتون رو ... الان موبايلمو روشن كردم ٢٦ بار ...

فدات شم افسون حون.... 26 بااااار.... ماشالله چه همتی داره ....

من برات بگم از این آدما که متاسفانه مثل چسب دوقلو میمونن...

تمااااام دوستای همسر من بچه دارن...یعنی هر وقت به ما میرسن .. بچه چی ؟؟؟ پروژه ندارین؟؟؟

همکاااار همسرم بهش گفت بلد نیستی من یادت بدم     

مرسي عزيزم حرفات ارامشبخشه خدا رحمت كنه مادر و برادر عزيزتون رو ... الان موبايلمو روشن كردم ٢٦ بار ...

حالا من اون سري كه فقط خواجه حافظ شيراز نميدونست ، اين سري هم اولش قرار بود كسي ندونه ولي الان باز هم فقط همون خواجه حافظ شيراز خبر نداره ، البته نه ديگه در حد همسايه چون من اصلا با هيچ كدوم از همسايه ها جز ارتباط در حد يك سلام و عليك ندارم ، الان هم چون تابستون هست همكارهام هم نميدونن ، يك همكار صميمي هم دارم كه با هم دوست هم هستيم اونم اون موقع كه سيكلم كنسل قرار بود بشه بهش گفتم احتمالا كنسله يك بار هم زنگ زد چيزي بهش نگفتم الانم تعجبه چند روزي هست خبري ازش نيست . 

واي تركيدم از خندهههههه عاشق مادرشوهرت شدممم

اگر برات از حرفاش بگم که کلی میخندی .... 

طبقه بالا ما زندگی میکنه تو یه ساختمونیم ... بعد مثلا همدیگرو تو راه پله میبینم ... بعد من مثلا یه لباس خوشگل بپوشم ... میگم سلام ... میگه سلاااااام پرنسس ایرانی ... با یه نگاهی ... بعد میگه خوب به خودت میرسی... کمد لباس برای خودت مثل یه پرنسس درست کردی     

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز