آنا جون کمک، دیروز پانکچر داشتم اصلا لک بینی نداشتم دیشب ی شیاف گذاشتم امروز صبح رو لباس زیرم لک قهوه ای بود،طبیعیه؟
انا جون من یه کار اشتباه انجام دادم،تو باغچمون سبزی کاشتیم از سر بیکاری نشستم ب سبزی چیدن اونم ی عالمه،میگم اونجوری نشستن ک پاهارو رو شکم جمع میکنیم ب تخمدانام فشار نیاورده باشه،احساس خفیف درد پری گرفتم،چ غلطی کردم ،شوهرمم عصبانی شد ازم
عزیزم نه بابا الکی خودتو نگران نکن.....
خیلیا حتی از اول تا آخر بارداریشون از توالت ایرانی استفاده میکنن.....
پس الکی فکرای منفی نکن فقط سعی کن برای اینکه بعدا خودخوری نکنی این چیزارو تکرار نکنی وگرنه خیلیا کلیم کار انجام دادن ولی شکر خدا ختم به خیر شده....
سلام ، مرسی از اینهمه عشق
بخدا من همه رو درک میکنم و دعا میکنم اولین دعام همین بود که همه این طعم شیرین رو بچشن انشالله.... خیلی ممنون از تبریکاتون ... من دوبار میکروم منفی شد و بار سوم مثبت شدم و بیخیال ترین آدم دنیا شدم و سپردم دست اونیکه باید بخواد.... چون جنینی که انتقال میدن ما دیگه هیچ دخالتی نداریم خودش میدونه مقدر میکنه تو این دنیا باشن یا نه... تازه کلی از خوراکی هاییکه دفعه های پیش خوردم نخوردم چون ناخودآگاه فکرم میرفت پیش انتقالم، برای همین عادی بودم از روز سوم مهمونی ام رفتم ولی حرکات تند انجام نمیدادم... انشالله قسمت همه دوستان به حق این ماه عزیز و مبارک میشه
مرسی آنا جونم، دیگه عمرا تکرار بشه،هنو چیزی انتقال ندادم انقد نگرانم وای ب حال روزی ک انتقال داده باشمو این کارا رو هم بکنم
سلام ، مرسی از اینهمه عشق بخدا من همه رو درک میکنم و دعا میکنم اولین دعام همین بود که همه این طعم شیرین رو بچشن انشالله.... خیلی ممنون از تبریکاتون ... من دوبار میکروم منفی شد و بار سوم مثبت شدم و بیخیال ترین آدم دنیا شدم و سپردم دست اونیکه باید بخواد.... چون جنینی که انتقال میدن ما دیگه هیچ دخالتی نداریم خودش میدونه مقدر میکنه تو این دنیا باشن یا نه... تازه کلی از خوراکی هاییکه دفعه های پیش خوردم نخوردم چون ناخودآگاه فکرم میرفت پیش انتقالم، برای همین عادی بودم از روز سوم مهمونی ام رفتم ولی حرکات تند انجام نمیدادم... انشالله قسمت همه دوستان به حق این ماه عزیز و مبارک میشه
عزیزم بهترین کارو کردی.....
منم بار سوم بی خیالتر بودم حتی گردگیری هم میکردم.....
خورد خوراک روتینمو میخوردم......
فقط دو سه روز قبل آز استرس اومد سراغم وگرنه خیلی بیخیال بودم.....
بهترین کارم اینه دیگه بعد انتقال همخ چیو بسپری به خدا.....
خدارو شکر جواب گرفتی......
ایشالله به سلامتی بغلشون کنی.....
عزیزم در کل باید ریلکس باشی چون هیچی به اندازه استرس بهت فشار نمیاره......
ببین لیزا جون مجبور شده بود روز انتقال با همسرش کف آشپزخونه رو تمیز کنه و کلی خودشو خسته کرده بود ولی میبینی شکر خدا آزش +شد.....
پس میبینی خیلیم به این چیزا نیست.....
هر کاری تا قبل پانکچر و انتقال انجام دادی دادی دیگه یقیشو با تمام وجودت باید بسپری به خدا.....
ببین الهه صبرم نتیجه بیخیال بودنشو گرفته.....
پس خیلی به خودت استرس نده.....
تا میتونی یه سری چیزا رو رعایت کن اما دیگه بیش از اندازه وسواس نشون نده.....
خدا بخواد نشد نداره.....
فقطم به نتیجه + فکر کن عزیزم.....
من منتظر خبرهای خوشم زودباشید دوستان
خانما من امروز انتقال دادم، كلاً ٥ تا جنين داشتم كه گفتن همشون خوبن ، ٣ تا فريز كردم ٢ تا واسم گذاشت گفت راضي ام دكتر ديگه بقيه اش با خداست
الانم داروهامو گفت ادامه بدم تقويتارو، شياف روزي سه تا، ١٦ تا آمپول انوكساپارين هم داد كه زيرجلدي هر روز بزنم
الان سوالم اينه از امشب اين كارارو كنم يا از فردا ؟؟؟
پر پر جون به سلامتی ، ایشالله که نه ماه میچسبن بهت
داروهارو از همین امشب بزن ، چون تو دیگه انتقال دادی الان تو دلت هستن ،به من اینجوری گفتن داروهای جدید از روزی که انتقال میدی شروع میشه، حالا باز آنا جون بیاد میگه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
27 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز