ممنون عزیز دلم 🫂
یاد مامانبزرگ خدا بیامرزم افتادم
یه روز با سعید بحث کرده بودم دپرس بودم!
رفتم خونه مامانم مامانبزرگمم بود اونجا
خیلی بهم گیر داده بود که چته میگفت فاطمه ی همیشگی نیستی ناراحتی
گفتم مگه قبلاً چطوری بودم
بنده خدا با خنده گفت قبلا همین که وارد خونه میشدی شروع میکردی به دلقک بازی😐😂
الان ناراحتی یه چیزی شده
گفتم ن درد دارم میخوام پریود بشم
باور نکرد ولی🥲
امشبم خوشحالم با دلقک بازی هام خنده رو اوردم رو لب های مامانم😎😁
مامانم یه فیلم داره از مادربزرگم منم توش هستم همش اونو میبینه گریه میکنه
تو فیلم خیلی مامانبزرگم رو خندوندم 🥺💔
اونشبم خیلی بهمون خوش گذشت...