فاطمه جان منم حدود ۱۵سال پیش وقتی دانشجوی کارشناسی بودم مادربزرگم رو از دست دادم. برام خیلی سخت بود، داغش هیچ وقت برام از بین نرفت. جلو چشمم مادرم ذره ذره آب شد. مرگش هم با کلی سختی بود، طفلک خیلی عذاب کشید و جلومون پر پر شد.
چند سال بعد مادربزرگ دومم و بعدش آخرین پدر بزرگم. و ۳سال پیش یکی از عموهام😞
داغ عزیزان هیچ وقت هیچ وقت سرد نمیشه. من تمام این سالها ناراحتی و استرس این رو داشتم و دارم که نکنه مادر و پدر خودم رو از دست بدم. همیشه تو دعاهام از خدا خواستم هیچ وقت داغشون رو نبینم.
خلاصه اینکه داغ عزیزان همیشه سخته و فراموش نشدنی. شاید تنها چیزی که یه کم به دل آدم آرامش بده ذکر صلواتی، فاتحه ای یا قرآنی و... به نیابت از اون عزیزی که از دستش دادیم. چون شاید بشه گفت تنها چیزیه که از ته دل خوشحالشون میکنه.
خدا بیامرزه رفتگان همه این جمع رو