الهی قربونت برم عزیزکم
میام میخونم ولی انگار دیگه انرژی ندارم
عذاب وجدان دارم کاش بیشتر با مامانبزرگم وقت میگذروندم
اصلا فکرشو نمیکردم به این زودی تنهامون بزاره
اگه انتقالم نبود میتونستم ببینمش
ولی اخرین دیدارم روز دختر بود
متاسفانه دیروز دوباره یه جوون از دست دادیم فامیل دوره دوتا دختر ۱۲ ساله و ۱۴ ساله داره خود مرحوم ۳۵ اینا بود
اقاجونم از موقعی که فهمیده قبر ۳ طبقه خریدیم خیلی خوشحاله به حرفایی میزنه که نگرانمون میکنه
مامان بزرگمم قبل فوتش به داییم گفته بود خداکنه این روزها نمیرم که از هیچکدومتون راضی نیستم
الان داییم اینا دارن خودشون رو هلاک میکنن
مادربزرگم سالم بود از غصه ایست قلبی کرد💔
خیلی حرفه ناهار بخوره بخوابه دیگه بیدار نشه
چی بگم از حسو حالم ... از درون دارم میترکم دارم دیوونه میشم
میترسم یه عزیز دیگه رو از دست بدم
خیلی میترسم