حالا برعکس زندگی شما
همسرم فکر میکنه من یه روزی بخاطر بچه ولش کنم برم
خیلی این فوبیا رو داره همیشه ام بیانش میکنه
اصلا دوست داشتن منو باور نداره ..
ولی من مطمئنم همسرتون از عشق زیاده که داره اینجوری برخورد میکنه...
شایدم حق داره
شاید اگه منم جای همسر شما بودم ، میگفتم همسرم بره یه زن دیگه بگیره تا بتونه پدر بشه...
انشالله دلت آروم بگیره عزیز دلم ، شاید اینجوری به صلاحته
آدم با تقدیر نمیتونه بجنگه
من ۳ سال پیش به هر دری زدم که جدا بشم ( بخاطر یه مسائل دیگه اصلا بچه برام ملاک نیست) بعد یکسال قهر دوباره مجبور شدم برگردم
پشیمون نیستم از برگشتم شرایط تغییر کرده الان
یا مثلاً همیشه غصه میخوردم که چرا پدرمادرم جدا شدن که من از سر اجبار با همچنین مردی ازدواج کنم...
ولی الان واقعا خوشحالم ....
چون تقدیر و زمان بهم ثابت کرد که سرنوشتم اگر همین باشه به صلاحمه :)
ببخشید زیاد حرف زدم قشنگم