عزیزم عقل ما و صبر ما خیلی کمتر از اونی هس که حکمت خدارو بفهمیم
میفهممت من خودم وقتی پدرم فوت شد اینقد برام باورش سخت بود اینقدر روحم مریض شد که اندازه نداشت تو اون چند روز اول حتی کفر هم کردم که خدایا چرا و از این حرفا ولی باور کن تو اوج وقتی که احساس میکردم از خدا دلگیرم اونقدرررررربی پناه شدم و احساس بی کسی کردم که مرگ پدرم پیشش کم بود مثه کسی که از تاریکی میترسه و میدوه تا به روشنی برسه
باور کن باور کن من روح و روانم دوید سمتش
واقعا دویدم پیش خودش گفتم غلط کردم خدایا حتی اگه پسمم بزنی و منو نخوای بازم من میام پیشت
اصلا خدایا تو منو نخوا ولی اجازه بده من تو رو داشته باشم
حالا عزیزم خدا مارو میخواد و برامون هم دلسوزی میکنه خیالت راحت
همیشه تو اوج ناامیدی یه دست قوی و خیلی مهریون بفریادمون رسیده دست خدا کوتاه نیس خدا مال و ملک وفرزند زیاد داره خسیس هم نیس ب هممون میده حالا شاید به نوبت